ناپدید شدن سه ستاره تیم کیروش
تجربه نشان داده که سیستم بازی کارلوس کیروش به ضرر ستارههای بزرگ تیمهای او در خط حمله شده است.
اگر قبل از جامجهانی از بسیاری از مخاطبان فوتبال ایران سؤال میکردی، حتما یکی از افسوسهای بزرگ تیم ملی را مصدومیت اللهیار صیادمنش و نرسیدن او به این دوره از مسابقات عنوان میکردند. دلایلش هم زیاد بود.
اللهیار یکی از پدیدههای جوان و توانمند فوتبال ایران به شمار میآید. او بخشی از «آینده» تیم ملی است که البته در زمان حال هم کارایی قابلقبولی دارد. این نکته را از عملکرد خوب صیادمنش در همان دقایق کوتاهی که بهعنوان بازیکن ذخیره به میدان میرفت میشد فهمید. در نتیجه امیدوار بودیم ستاره سابق استقلال به مسابقات قطر برسد و از فرصتهای احتمالی سود ببرد. به این ترتیب او میتوانست هم به تیم ملی کمک کند و هم خودش را در ویترین مهمترین مسابقات فوتبال جهان به نمایش بگذارد؛ آنچه احتمال یک ترانسفر بزرگ و خوب را برای این پسر ۲۱ ساله فراهم میکرد، اما نشد.
حالا که جامجهانی برای ایران به پایان رسیده، خود صیادمنش میگوید بابت عدمحضور در جامجهانی حسرت میخورد. البته که افسوس ما هم پابرجاست، اما شاید غلظت آن کاهش یافته باشد. به هر حال کیفیت کار تیم ملی بهخصوص در ۲ بازی در برابر انگلستان و آمریکا، همان چیزی بود که در گذشته از کارلوس کیروش دیده بودیم و انتظارش را داشتیم. حقیقت آن است که در سیستمهای بیش از حد تدافعی او، کارایی مهاجمان کاهش مییابد.
بهعنوان مثال در جامجهانی ۲۰۱۸ سردار آزمون چنان محو شد که در اثر افزایش فشارها نزدیک بود از تیم ملی خداحافظی کند. سردار در همین جامجهانی هم نمایش پرفروغی نداشت. حتی مهدی طارمی هم در بازی سرنوشتساز در برابر آمریکا گم شد. بله، یادمان هست که او مقابل انگلیس دبل کرد، اما یادتان باشد یک گل را از روی نقطه پنالتی به ثمر رساند و بهطور کلی انگلیس هم با تثبیت پیروزی، انگیزه چندانی برای ادامه کار نداشت؛ همانطور که برزیل بعد از گلباران کرهجنوبی در نیمه اول، وقت دوم را به تیم حریف داد و یک گل هم خورد. حتی طی دوران حضور کیروش در مصر هم محمد صلاح همان بازیکن قدیمی نبود. در نتیجه شاید اگراللهیار به جامجهانی میرسید، او هم نیمکتنشین میشد یا حضوری کمثمر در زمین میداشت.