۱۵ مهر ،زاد روز سهراب سپهری
سهراب سپهری (۱۵ مهر ۱۳۰۷ کاشان – ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹ تهران) شاعر، نویسنده و نقاش اهل ایران بود. سهراب سپهری از مهمترین شاعران معاصر ایران است و شعرهایش به زبانهای بسیاری از جمله انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه شدهاند.
سهراب سپهری در ۱۵ مهرسال ۱۳۰۷ در شهر کاشان چشم به جهان گشود. پدربزرگش میرزا نصرالله خان سپهری نخستین رییس تلگراف خانه کاشان بود. پدرش «اسدالله» و مادرش «ماهجبین» نام داشتند که هر دو از اهالی شعر و هنربودند.سهراب خود را ا ینگونه معرفی می کند:
اهل کاشانم
روزگارم بدنیست
تکه نانی دارم ،خرده هوشی ،سر سوزن ذوقی.
مادری دارم ،بهتراز برگ درخت
دوستانی بهتر ازاب روان
وخدایی که دراین نزدیکی است
سهراب به فرهنگ مشرقزمین علاقه خاصی داشت و سفرهایی به هندوستان، پاکستان، افغانستان، ژاپن و چین داشت. مدتی در ژاپن زندگی کرد و هنر «حکاکی روی چوب» را در آنجا فراگرفت. همچنین به شعر کهن سایر زبانها نیز علاقه داشت؛ از این رو ترجمههایی از شعرهای کهن چینی و ژاپنی انجام داد.در مرداد ۱۳۳۶ از راه زمینی به کشورهای اروپایی سفر کرد و به پاریس و لندن رفت. ضمناً در مدرسهٔ هنرهای زیبای پاریس در رشتهٔ لیتوگرافی نامنویسی کرد. در دورانی که به اتفاق حسین زندهرودی در پاریس بود بورس تحصیلیاش قطع شد و برای تأمین مخارج و ماندن بیشتر در فرانسه و ادامهٔ نقاشی، مجبور به کار شد و برای پاک کردن شیشهٔ آپارتمانها، گاهی از ساختمانهای بیستطبقه آویزان میشد.
سهراب هنرمندی جستجوگر، تنها، کمالطلب، فروتن و خجول بود که دیدگاه انسان مدارانهاش بسیار گسترده و فراگیر بود. وی عادت داشت دور از جامعه آثار هنری اش راخلق کند وبرای رسیدن به تنهایی اش قریه چنارو کویر های کاشان راانتخاب کرده بود. ازمعروف ترین شعر های او می توان به نشانی ، صدای پای آب و مسافر اشاره کرد که شعر صدای پای آب یکی از بلند ترین شعر های نو زبان فارسی است.
سهراب در نقاشی از دستاوردهای زیبائی شناختی شرق وغرب بهرمند گشته بود که این تأثیرها در آثارش جلوه گر بود . او در نقاشی به شیوه ای موجز،نیمه انتزاعی دست یافت که برای بیان مکاشفه ای شاعرانه اش در طبیعت کویر کار گشا بود.از آثار او می توان به طبیعت بیجان،شقایقها،جویبار وتنه درخت، منظره کویری و …اشاره کرد.
در سال ۱۳۵۸ به بیماری سرطان خون مبتلا و جهت معالجه به انگلستان رفت اما بیماری بسیار پیشرفت کرده بود وی ناکام از درمان به تهران بازگشت و سرانجام در غروب اول اردیبهشت سال ۱۳۵۹ در بیمارستان پارس تهران در گذشت.سنگی بر روی مزار او نصب گردید که بر روی آن قسمتی از شعر (واحه ای در لحظه )از کتاب سبز حکاکی شده است :
به سراغ من اگر می آیید
نرم و آهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من …..