گذشته تاریخی هنر قالیبافی ایران در عهد مفرغ
تاریخ فرشبافی در ایران
تاریخ فرشبافی در ایران بسیار باستانی است و به دورههای قدیمی از تاریخ انسانی میرسد. این هنر نه تنها به عنوان یک شکل هنری معتبر در ایران شناخته شده است بلکه به عنوان یکی از مهمترین عناصر فرهنگی نیز شناخته میشود.
نیاز انسان به زیرانداز و فرشها به دلایل مختلفی از جمله آسایش، گرمایی، تزیینی و همچنین نمایش ذوق و هنر شکل گرفته است. ایران با سابقه تاریخی طولانی در تولید و بافت فرشهای متنوع و هنری به عنوان یکی از ارکان مهم فرهنگی و هنری خود از قدیمیترین دوران تاریخ تا امروز شناخته میشود.
بدون شک، اولین تاییدههای هنر قالیبافی در عهد مفرغ به کشفیاتی بازمیگردد که نشانههای وجود ابزارهای قالیبافی را به همراه داشتهاند. این ابزارها توسط «ا. ن. خلوپین I.N.Khlopin» کشف شدند و شامل کاردک و سایر ابزارهای مرتبط با قالیبافی از جمله کاردک بودند. این کشف ابزارهای قالیبافی در گورهای مربوط به عصر مفرغ در ترکمنستان و شمال ایران اتفاق افتاد و برای اولین بار در شماره دوم از دوره پنجم مجله Hali (پاییز ۱۹۸۲) منتشر شد. اما تصویر روشنتری از هنر قالیبافی در عهد مفرغ توسط دکتر علی حصوری ارائه شده است.
وی برای اولین بار در سال ۱۳۵۴ با دو ابزار از این نوع مواجه شد که پس از وقوع یک سیل و پدید آمدن یک گور توسط یک مرد قشقایی در شمال غربی راهجرد و در نزدیکی کامفیروز فارس پیدا شده بود. دکتر حصوری توضیح داده که این ابزارها دارای زایدهای کوچک و سوراخ در انتها هستند که به شدت به عنوان مکان نصب دسته چوبی شناخته میشوند. این ابزارها با ظرافتی زیاد ساخته شدهاند و از نظر طراحی و ساخت آنها تصویر روشنی ارائه میدهد.
یکی از این ابزارها دارای زایده کوچکی با سوراخ در انتهاست که جایگاه دسته چوبی را نشان میدهد. این ابزار به عنوان یک ابزار جنگی به کار نمیرفت، بلکه برای کارهای معمولی و برش مورد استفاده قرار میگرفت. ساختار این ابزار به گونهای است که برای ضربهزدن مناسب نیست، بلکه برای برش و بریدن مورد استفاده بوده است.اگر این وسیله به عنوان جنگ افزار به کار رفته باشد باید نوک آن صدمه دیده باشد یا ساییدگی پیدا کرده باشد. در حالی که تنها دو قسمت کنار آن ، یعنی دقیقاً لبه ی دو تیغه آن بر اثر طول کاربرد و احیاناً تیز کردن های مکرر فرو رفته و قوس برداشته است . این نشان می دهد که به وسیله برش بوده است بی شک این، یک کارد برش خامه بوده است جای دسته ی کوچک آن هم فقط برای یک کارد معمولی شایستگی دارد و از سوراخ آن میخی می گذشته است که آن را به دسته ی چوبی ثابت می کرده است.
قطعه دومی که باز ممکن است ابزار جنگی به حساب آید میله بلند جوالدوز مانندی است با سری برجسته و دگمه مانند. طول آن ۴۵ سانتیمتر و قطر ته آن در حدود یک سانتیمتر و نوک آن تیز است در فاصله ده سانتیمتر از ته آن سوراخی در بدنه آن دیده می شود در صورتی که این وسیله ابزار جنگی می بوده، می بایست که آن هم باریک و سوراخ دار و به هر حال شکلی باشد که بتوان دسته ای به آن متصل کرد، در حالی که ته آن قطور و غیرقابل قرار دادن در دسته چوبی است ته آن هم از پارچه رد نمی شود تا سوزن یا جوالدوز باشد.
همین که این قطعه از ته اندک اندک باریک می شود نشانه آن است که نمی توانسته است در دسته ای جا گیرد.
مجموعاً این قطعه چنان کارایی ندارد که بتواند ابزار جنگی یا وسیله دوخت و دوز باشد چندان آراسته یا زیبا هم نیست که بتواند وسیله تزئین باشد. آنچه زینت آن به حساب می آید شیارهایی در ته آن است و نشان می دهد که به همین ترتیب و لخت در دست جای می گرفته و شیارها مانعی برای لغزیدن در دست است به نظر می رسد این وسیله می توانسته است دو کاربرد داشته باشد.
اولاً، در زمانی که قالیبافی با دفتین و شانههای چوبی رایج نبود و هنوز قالیها با روشهای مدرن تولید نمیشدند، از یک ابزار جالب به نام “سنگ” یا “خلال” بهره میبردند. این ابزار معمولاً از آهن ساخته میشد و در قالیبافی واقعی غرب ایران، به ویژه در مناطقی مانند انگوران، افشار، گروس (بیجار) و بخشی از کردستان مورد استفاده قرار میگرفت. مردم عمدتاً آن را به نام “سنگ” در زبان کردی و “خیلال” یا “خلال” در زبان ترکی میشناختند.
این ابزار دارای تفاوتهای مهمی با دفتین و شانه بود. ابتدا، میتواند با مواد سنگین که برای کوبیدن مورد نیاز استفاده میشود. اما نه تنها برای کوبیدن مورد استفاده نمیشد، بلکه به منظور نظم بخشیدن به چلهها و یکدست کردن آنها نیز مورد استفاده قرار میگرفت.
از طریق نگه داشتن این ابزار به صورت مورب و کشیدن آن روی تارها در سراسر عرض بافته، کمک به تهیه قطعه دومی برای قالی میشد. این قطعه دوم، احتمالاً برای کارهای قالیبافی مورد استفاده قرار میگرفت.
دلیل مهم دیگری که در مورد ابزار قالی بافی بودن این قطعه دوم وجود دارد، وجود سوراخ در فاصله ۱۵ سانتیمتری از سر و ۱۰ سانتیمتری از ته آن است.
به احتمال قوی از این سوراخ برای کشیدن پود استفاده می شده یعنی این قطعه همان نقشی را داشته است که اکنون سیخ پودکشی در مناطقی همچون اذربایجان بر عهده دارد و به آن شیش می گویند. بدون تردید قسمتی از پود را از این سوراخ رد می کرده اند و سپس خود آن را با پود از فاصله تارها می گذرانده اند.
محل پیدا شدن این دو قطعه همان گونه که گفته شد در گوری نزدیکی کامفیروز فارس بوده است. این محل فاصله چندانی از تپه ملیان ندارد که اکتشافات آن معروف است و تاریخ آن قبل از دوره مفرغ آغاز می شود. اما اینکه این دو قطعه ازگوری پیدا شد، دلیل دیگری است بر اینکه ابزار قالی بافی هستند.
احتمالاً ابزارهای قالی بافی زن بافنده را با او به خاک می سپرده اند تا در جهان دیگر هم بیکار نماند. قطعاتی هم که از آسیای مرکزی کشف شده همگی در گور زنان بوده است.
بعد از مشاهده دو ابزار مذکور نمونه های مفرغی دیگری نیز مشاهده شده که گاه سه یا چهار سُک یا خلال با هم و با حلقه مفرغی دیگری به هم متصل بوده اند.
این مرحله دیگری در پیشرفت به سوی ایجاد شانه قالی بافی است یعنی به جای استفاده از یک سُک، سه یا چها سُک را همراه کرده، کارایی آن را چند برابر کرده اند.
کهنترین نمونه ای که از این ابزار کشف و ضبط شده از تپه یحیی است که از هزاره سوم قبل از میلاد می باشد و این ابزارها همگی و به احتمال زیاد ابزارهای قالی بافی هستند. سکهای زیادی نیز از تالش به دست آمده است که تصویر آنها را پرزورسکی در کتابِ «مروری بر هنر ایران» به دست داده است
همچنین بخش مهمی از قطعات مفرغی که از لرستان به دست آمده و به نام گیره یا سنجاق یا سوزن و امثال آن نامیده شده ند، سُکهای آراسته ی قالی بافی هستند و قلابی که معمولاً در سر آنها با پیکره کوچک گوزن، بز کوهی و امثال آنها ساخته شده، بعنوان دستگیره آن و شبیه قلاب یا جا انگشتی در مضراب سنتور است و به طور مشخص برای قرار گرفتن با انگشتان و کوبیدن قالی است .
تعدادی از این سکها در موزه ایران باستان موجود است. این قطعات متعلق به هزاره سوم قبل از میلاد در تپه یحیی و هزاره دوم در تالش و هزاره اول در لرستان به دست آمدند و آخرین نمونه ها حتی نشانه ای از تحول کامل چاقوی قالی بافی را دارند.
این وسایل دو نمونه اند به شماره های ۱۳۹۶ د.ک./۱۳۹۶ و ۳۵۷۲ د.ک./۱۶۵۱۱ در موزه ایران باستان که بسیار قابل توجه اند.
نخستین نمونه دارای سه قسمت دسته، کاردک و سُک با هم است. این مرحله ی مهمی در پیشرفت است هم در صرفه جویی و کاربرد فلز کمتر و هم تضییع وقت کمتر برای گذاشتن و برداشتن ابزارها، اما هنوز کارد را مثل کاردهای پیشرین دوطرفه ساخته اند و حال آنکه می توانستند مثل کارد و قلاب آذربایجانی یک طرفه بسازند.
نمونه بعد که شباهت آن به کارد آذربایجانی بسیار زیاد است و با آن قابل مقایسه است به این مرحله از پیشرفت رسیده است.
از آنجا که هنوزسر این قطعه مانند سک است و خمیدگی قلاب را ندارد. روشن است که از آن مثل سک استفاده می شده است .
متاسفانه از آنجا که از قدیم دسته ی شانه از چوب ساخت می شده، برخوردن به شانه قالی بافی در آثار باستان شناسی غیر ممکن است مگر اینکه یک دسته سُک یا تیغه با هم کشف شود و بقایای شانه باشد.
امروزه تعداد این سُکها و چاقوها در موزه های ایران و جهان نسبتاً فراوان است و تنها باید آنهایی را که نمی توانسته اند سوزن یا میله ای زینتی باشند از ابزارهای قالی بافی جدا کرد. باید توجه داشت که انسان عهد نفرغ توانسته است از مفرغ، میله هایی تا قطر دو میلیمتر ایجاد کند، بنابراین امکان اینکه این سُکها سوزن یا جوالدوز باشند وجود ندارد، خصوصاً که تعدادی از آنها سوراخ ندارند و دیگر اینکه آنها که سوراخ دارند این سوراخ در سر یا ته آنها نیست و همچنین معمولاً دستگیره آنها اجازه عبور از بافته را نمی دهند»سوالات متداول درباره قالیبافی در عهد مفرغ
۱- آیا قالیبافی در عصر مفرغ با دفتین و شانهها متفاوت بود؟
بله، در عصر مفرغ، قالیبافی با دفتین و شانههای چوبی که در دورانهای بعدی معمول شد، متفاوت بود. به جای دفتین و شانه، از یک ابزار به نام “سنگ” یا “خلال” استفاده میشد که معمولاً از آهن ساخته شده بود و برای کوبیدن مورد نیاز در قالیبافی و نظم بخشیدن به چلهها مورد استفاده قرار میگرفت.
۲- چه تفاوتهایی بین سنگ و دفتین یا شانه وجود داشت؟
یکی از تفاوتهای مهم سنگ با دفتین و شانه، وزن و ماده ساختهشدن این ابزار بود. سنگ از آهن ساخته میشد و به جای شانه و دفتین برای کوبیدن مورد استفاده میشد. همچنین، از سنگ برای نظم بخشیدن به چلهها و یکدست کردن آنها نیز استفاده میشد.
۳- سوراخهای موجود در سنگ چه کاربردی داشتند؟
سوراخهای موجود در سنگ به احتمال زیاد برای کشیدن پود به کار میرفتند. این سوراخها به منظور عبور پود از تارها استفاده میشدند و نقش مهمی در فرآیند قالیبافی داشتند.
۴- چرا این ابزارهای قالیبافی در مناطق مختلف ایران تا کنون به کار میروند؟
این ابزارهای قالیبافی همچنان در برخی مناطق ایران، به ویژه غرب ایران، از جمله مناطقی مانند انگوران، افشار، گروس (بیجار) و بخشی از کردستان به کار میروند. این ابزارها به کردی به نام “سنگ” و به ترکی به نام “خیلال” یا “خلال” شناخته میشوند. تفاوت وحیدی در آن است که در دوره معاصر، از جنس آهن ساخته میشوند.
۵- چگونه ابزارهای قالیبافی در دوران باستان به دست آمدند؟
تاریخی که این ابزارهای قالیبافی از آن دوره نمایان شدند، به عهد مفرغ مربوط میشود. احتمالاً بعضی از ابزارهای قالیبافی همراه با بافندهها در گوری در نزدیکی کامفیروز در استان فارس به خاک سپرده شدند تا در دنیای دیگر هم کاربرد داشته باشند. این ابزارها در گور زنان به خاطر مفرغ برگشتند و تاکنون نشانهای از توسعه بافندگی قالی ایران بودهاند.
سخن پایانی مقاله ی قالیبافی در عهد مفرغ
مفرغیها به عنوان شاهکارهای هنری باستانی ایران، نه تنها شاهد تاریخ قالیبافی در این سرزمین هستند بلکه شاهد نگاهی به زندگی و فرهنگ اجدادمان در دوران مفرغ نیز میباشند. این ابزارهای ساده اما مهم که توسط زنان بافنده ایرانی در آن زمان استفاده میشد، نقش بزرگی در ایجاد اثرهای هنری دستبافت داشتهاند. امروزه، با بررسی و برتری این ابزارهای سنگی در باستانشناسی و همچنین با استفاده از تجربیات قدیمی، میتوانیم یادگیری عمیقتری از تاریخ و هنر قالیبافی ایرانی داشته باشیم. با آرزوی موفقیت در تحقیقات باستانشناسی و ترویج هنرهای میراثی ایران.