تفکر انتقادی چیست و چرا باید آن را به فرزندانتان آموزش دهید؟
این روزها کودکان و نوجوانان بیش از هر زمان دیگری در معرض پیامهای گوناگون از منابع مختلف، اطلاعات درست غلط و تصاویر متعدد هستند که هر یک از آنها سعی دارند یک تفکر خاصی را در ذهن آنها جا بیندازند. حال این اتفاق ممکن است در مدرسه و توسط دوستان و همکلاسیها برای آنها رخ دهد، میتواند در محیط اینترنت و هنگام وبگردی یا گشت و گذار در شبکههای اجتماعی اتفاق بیفتد و یا حتی هنگام یک جستوجوی ساده در اینترنت. در تمامی این شرایط آنها باید بدانند چگونه درست و غلط اطلاعاتی را که دریافت میکنند بسنجند و تصمیم بگیرند بهترین مسیر را برای خود انتخاب کنند. برای اینکه کودکان بتوانند این کار را انجام دهند، به مهارتی تحت عنوان تفکر انتقادی نیاز دارند؛ نوع مهمی از تفکر که بدون آن، قطعا کودکان ما به خصوص زمانی که بزرگتر میشوند، با مشکلات متعددی مواجه خواهند شد. در این مطلب همراه ما باشید تا به شما آموزش دهیم چگونه میتوانید فرزندانی با مهارت تفکر انتقادی تربیت کنید.
انسان هرآنچه را که از کودکی میآموزد تا بزرگسالی نیز با خود به همراه دارد. حتی اگر برخی از عادات دوران کودکی از حافظهی وی ریشهکن شود، نمیتوان ادعا کرد که اثراتش نیز به صورت کامل از بین میرود. بنابراین مهم نیست یک کودک تا چه اندازه در انجام کارهای مختلف حرفهای و زیرک است؛ مادامی که تفکر انتقادی نداشته باشد، نتواند مسأله حل کند و تصمیم بگیرد، قطعا در بزرگسالی با مشکلات متعددی مواجه خواهد شد. در نتیجه والدین این وظیفه را دارند که شرایطی را برای کودکان خود فراهم کنند که بتوانند برای خودشان فکر کنند، تصمیم بگیرند و یک ذهن منتقد داشته باشند. این کار کمک میکند چه در فضای آکادمیک و چه در فضای حرفهای نظیر کسب و کار عملکرد موفقتری داشته باشند و حتی روابط آیندهی خود را هم بهتر کنترل کنند.
تفکر انتقادی چیست؟
در بالا به صورت خیلی خلاصه به این پرداختیم که چرا یک کودک باید تفکر انتقادی داشته باشد. اما شاید همچنان تصویر دقیق و واضحی از آن را برایتان ترسیم نکرده باشیم. تفکر انتقادی اگرچه یک نوع تفکر با وسواس فکری سالم به حساب میآید، اما چندین مهارت را در بر میگیرد. این یعنی شما اگر میخواهید کودکتان تفکر انتقادی را درون خود پرورش دهد نه تنها یک مهارت، بلکه باید چندین مهارت را به او آموزش دهید.
سادهترین تعریفی که میتوانیم از تفکر انتقادی مطرح کنیم این است: توانایی تصویرسازی، تجزیه و تحلیل و بررسی اطلاعات به منظور رسیدن به مهارتی که کمک میکند اطلاعات اطرافمان را قبل از وارد شدن به مغز، از صافی قدرتمندی عبور دهیم تا صحت و درستی آن حداقل برای ما به اثبات برسد. این مهارتها کمک میکند افراد مختلف بتوانند ایدهپرداز شده و نظرات مختلفی را پیرامون یک پدیده یا شخص شکل دهند تا بدین ترتیب به این قدرت دست پیدا کنند که چه دوستی برایشان خوب است، چه اطلاعاتی برایشان مهم است، چه کسی حقیقت را بیان میکند و چه اطلاعاتی ارزش باور کردن را ندارند.
اما این تنها نکتهی مثبت راجع به تفکر انتقادی نیست. مهارتهایی که در این مسیر میآموزیم به ما کمک میکنند با هر مسئلهای که روبرو میشویم، بتوانیم به سرعت برایش چندین راه حل هم ترسیم کنیم. این ادعا را کسی مطرح میکند که دو کتاب پرفروش یعنی «۱۳ کاری که افراد با ذهنیت قدرتمند انجام نمیدهند» و «۱۳ کار که والدین با ذهنیت قدرتمند انجام نمیدهند» را نوشته است؛ امی مورین. حتی اگر راهحلها در برخی از مواقع جوابگو هم نباشند، قدرت خلق کردنشان چیزی نیست که هر کسی از پسش بر بیاید و به مرور باعث رشد ذهن و یافتن دقیقترین و درستترین راه حلها میشود.
با توجه به ذهنیتی که امی مورین راجع به تفکر انتقادی دارد، میتوان دریافت که وی این نوع تفکر را برای شخصی که میخواهد به قدرت حل مسأله، تصمیمگیری و حتی مشخص کردن هدف برای زندگیاش برسد، ضروری و یکی از اصلیترین شروط میداند. خصوصا اگر آن را با خواندن کتاب ادغام کنیم چون در این صورت به شکل قابل توجهی قوای تجزیه و تحلیل ذعن افزایش پیدا میکند، علم زیادی به مغز وارد شده و فرد آرام آرام به یک موجود باسواد، با اعتماد به نفس بالا و دانا تبدیل میشود. این مهارتها در کنار هم اجازه میدهند کودک شما در کنار زیرک بودن در انجام یک کار، نگاه منتقدانهای هم به دنیای اطرافش داشته باشد و بتواند خیلی راحت، درستی یا نادرستی چیزی را تشخیص دهد.
چرا مهارتهای مربوط به تفکر انتقادی از اهمیت بالایی برخوردار هستند؟
چرا تفکر انتقادی اهمیت دارد؟
فکر میکنیم تا اینجای کار کاملا برایتان روشن شده که چرا باید به کودک خود بیاموزیم تفکر انتقادی داشته باشد. البته این مهارت نه فقط در کودک بلکه باید در همهی ما هرچه زودتر پرورش پیدا کند، زیرا انسانها وقتی بزرگتر میشوند، عادات و اخلاقشان ثابت میماند و کمتر در برابر تغییرات محیطی دستخوش تغییرات میشود؛ این یعنی اگر ما نتوانسته باشیم از دوران کودکی یک ذهنیت سالم و درست را در خود پرورش داده باشیم یا در صورتی که از همان دوران کودکی مهارتهای مربوط به دید منتقدانه را درون خود ایجاد نکنیم، اعمال تغییرات در آنها کار بسیار سختی خواهد بود حتی اگر آن تغییرات مثبت و به نفع ما باشند. بنابراین پیشنهاد میشود مادامی که همچنان انعطاف ذهنی باقی مانده و امید برای تغییر زنده هست، مهارتهای مربوط به تفکر انتقادی را بخوانید و آنها را فرا گیرید تا بتوانید یک زندگی توعم با آرامش، تصمیمات درست، قدرت تجزیه و تحلیل بالا و… داشته باشید.
حال پیشنهاد میکنیم نگاهی بیندازید به نتایج یکی از مهمترین تحقیقات صورت گرفته در این زمینه که شاید برایتان غیرقابل باور باشد. Programme for International Student Assessment که به اختصار (PISA) شناخته میشود، در سال ۲۰۱۲ تحقیق گستردهای را روی صدها دانشآموز ۱۵ ساله از ۴۴ کشور مختلف در سراسر دنیا صورت داد. در نتیجهی این بررسی، حداقل در آمریکا، بیش از یک نفر از هر شش نفر قدرت حل مسأله و تفکر انتقادی نداشتند. این در حالی است که اغلب افراد آمریکا را به خاطر پیشرفته بودن در زمینههای علمی و آموزش و پرورش، محل خوبی برای رشد چنین مهارتهایی میدانند. علاوه بر اینها، کودکانی که از عدم توانایی در زمینهی تفکر انتقادی رنج میبردند، بیشتر از سایر افراد در خطر ابتلا به مشکلات رفتاری قرار داشتند و این چیزی نیست که به سادگی بتوان از کنارش گذشت.
اگر کودکان ما یاد نگیرند که تفکر انتقادی داشته باشند، فقط به این معنا نیست که از داشتن چند مهارت لازم برای زندگی سالم و درست محروم هستند، بلکه به این معناست که آنها نمیتوانند با دقت فکر کنند و برای زندگی خود تصمیم بگیرند. این گفتهی آماندان پیکریل، دارای مجوز از وزارت آموزش و پرورش اوهایو و عضو هیئت علمی روانشناسی اوهایو است. او در این باره افزود:
عدم بهرهمندی از قدرت تفکر انتقادی باعث میشود اطلاعات به شکلی نادرست در ذهن افراد شکل بگیرند. اطلاعات نادرست هم در مدرسه، محل کار، در روابط و… میتواند مشکلساز باشد.
کودکی مهمترین دوران زندگی هر فرد به حساب میآید چرا که شخصیتش در حال رشد و نمو است. اگر در این مراحل باوری نادرست در ذهن آنها شکل بگیرد و یا حتی اگر اطلاعاتی به درستی در ذهن او نقش نبندد، باعث میشود او در سن بزرگسالی اعتقاداتی داشته باشد که به شدت سمی و خطرناک است. از این جهت کنترل ورودی ذهن یک تمرین اساسی است که متناسب با سن او باید از همان کودکی انجام شود و تا بزرگسالی ادامه داشته باشد.
اینکه فردی به سن بزرگسالی برسد و تازه متوجه شود جایگاهش در جهان هستی کجاست و برای چه چیزی خلق شده و باید به چه چیزی دست پیدا کند و آیا اصلا خودش را میشناسد، باعث میشود وقت و انرژی زیادی را از دست بدهد. پرسشهایی از این قبیل اصلا پاسخ ساده و مشخصی ندارند و بسته به تمرینهای شخصیتی که هر فرد در سنین پایینتر انجام میدهد، میتواند برای هر کس متفاوت باشد. در نتیجه مهم است که به گونهای خود و یا فرزندان خود را تربیت کنیم که به درستترین شکل ممکن به پاسخ این پرسشها و در نتیجه خودشناسی دست پیدا کنند و بتوانند مسیر زندگی خود را به درستترین شکل ممکن انتخاب کنند.
تفکر انتقادی کمک میکند یک فرد بهتر خود، مردم و جهان اطرافش را درک کند. میتواند در حل مشکلات روزمره کمک کند و خلاقیت و نوآوری را افزایش دهد. امی مورین.
فوائد مهارتهای تفکر انتقادی چیست؟
به گفتهی دکتر پیکریل، مهارتهایی که در رسیدن به تفکر انتقادی فرا میگیرید یا به کودک خود آموزش میدهید به او از چند طریق کمک میکند. از توانایی بالا در حل مسائل پیچیده در مدرسه و تشخیص نو احساسی که به یک مسألهی خاص دارند گرفته تا ایجاد یک رابطهی سالم و به درستی دست و پنجه نرم کردن با فشاری که از سوی طرف مقابل، چه دوست باشد چه شریک زندگی. این نوع تفکر در واقع سپری مقاوم در برابر اتفاقات تلخ و ناگوار زندگی و همچنین چالشهایی که پیش رو قرار میگیرند به حساب میآید تا یک فرد بتواند به سادگی از موانع دشوار عبور کرده و به موفقیت برسد.
وقتی شما به سن بزرگسالی میرسید، مسائل و مشکلات زندگی دیگر با مشکلات دوران کودکی فرق دارند. بدیهی است نمیتوان به کودک آموزش داد چگونه در زندگی مشترک عمل کند چون کودک باید کودکی کند؛ در نتیجه متناسب با سن و سال خود، باید مسائل مختلفی را حل کند. توانایی ذهن بسیار بالاست و نباید آن را دست کم گرفت و تصور کرد یک کودک نمیتواند به سادگی این مهارتها را یاد بگیرد.
تصور کنید در جوامع دو یا چند زبانه، کودک میآموزد به هر دو زبان به درستی صحبت کند بدون اینکه مشکلی در برقراری ارتباط با مردم هر یک از آنها داشته باشد. اما این کار از عهدهی یک فرد بالغ هم گاهی اوقات بر نمیآید و یا به تمرین و استمرار زیادی نیاز دارد. بنابراین ذهن قدرتمند و آمادهی یادگیری کودک را به هیچ عنوان نباید دست کم گرفت چون فقط کافی است ابزار و ورودیهای درست و صحیح را به او بدهید، آن وقت است که متوجه میشوید چه معجزهای میتواند با همان مغز کوچکش انجام دهد.
مهارتهای انتقادی به کودک کمک میکند در حل مسائل ریاضی، دقت و حواس خود را متمرکز بخشهایی کند که یک کودک معمولی و بیبهره از این مهارتها نمیبیند، به او میآموزد با مقایسهی دو یا چند چیز با یکدیگر، بد یا خوب را از هم تشخیص دهد، به قدری کودک را توانمند میسازد تا بتواند گفتوگوها و مشاجرهها را بدون مشکل خاصی پیش ببرد. دکتر پیکریل در این رابطه میگوید:
به عنوان یک روانشناس، دریافتم که تفکر انتقادی میتواند به افراد در خودنگری کمک کند. یعنی وقتی یک فرد در حال سختی کشیدن برای رسیدن به یک هدف است یا میخواهد یک رابطهی خوب و رضایتبخش را نگه دارد، تفکر انتقادی میتواند خیلی به او کمک کند.
مردم کشور ایران معمولا بنا به دلایل فرهنگی و تاریخی، اکثرا در خانه و به همراه خانوادهی خود زندگی میکنند و این وابستگی به خانواده حتی در سنین بزرگسالی و پس از ازدواج هم در برخی از خانوادهها وجود دارد. اگرچه شرایط زندگی مجاب میکند این وابستگیها از یک سری لحاظ نظیر مالی همچنان وجود داشته باشد اما استقلال تا اندازهای که ضروری است باید در زندگی وجود داشته باشد.
زندگی یک کودک که نمیتواند در برابر ناملایمات از خود مراقبت کند و هنوز به حمایت همهجانبهی پدر و مادرش نیاز دارد باید در محیط گرم و صمیمی خانواده سپری شود اما از یک جایی به بعد این کودک رشد کرده و به سنی میرسد که میتواند برای خودش تصمیم بگیرد. اینجاست که استقلال باید تا یک حد وجود داشته باشد اما متأسفانه ذهنیت نادرست برخی از خانوادهها و شرایط فرهنگی و اجتماعی باعث میشود در این سنین وابستگی شدیدتر و فقط حس استقلال در افراد تقویت شود که گاهی اوقات موجب مشکلات درون خانوادگی زیادی هم میشود.
در اینجا نه فقط خانواده بلکه فرزند هم باید یک سری مهارتهایی داشته باشد که در صورت استقلال بتواند گلیم خود را از آب بیرون بکشد. در غیر این صورت چه استقلال پیدا کند چه وابسته باشد، باز هم فرق زیادی به حالش نخواهد داشت و رشد به آن معنا که باید در زندگیاش رخ نخواهد داد.
دکتر مورین در رابطه با تأثیر مثبت تفکر انتقادی روی استقلال افراد صحبتهای زیادی را مطرح کرده که یکی از آنها راجع به بهبود خلاقیت است؛ یک انسان خلاق میتواند در صورت یافتن استقلال، با کمترین وابستگی مسیر درست را تشخیص داده و زندگیاش را اداره کند. البته منظور این نیست که حتما زندگی یا خانهی مجزایی از خانوادهاش داشته باشد چون این موضوع برای میلیونها نفر در این کشور و برخی از کشورهای دیگر مقدور نیست؛ همینکه بتواند با طی کردن مسیر درست، اطرافیان را به درجهای از اعتماد نزدیک کند که به حریم خصوصی و تصمیمات وی احترام بگذارند یعنی تفکر انتقادی توانسته تأثیر مثبت خود را بگذارد.
تفکر انتقادی سرعت استقلال را افزاییش میدهد، خلاقیت را بهبود میبخشد و کنکجاوی فرد را افزایش میدهد. کودکانی که میآموزند تا تفکر انتقادی را در خود پرورش دهند پرسشهای زیادی در سر دارند و هیچوقت به یک پاسخ درست راضی نمیشوند. آنها نه فقط پاسخ بلکه چرایی پاسخ را هم از اطرافیان خود میخواهند.
تفکر انتقادی به اعتقاد دکتر مورین به داشتن رابطهای صحیح و به دور از استرس و اضطراب و تنش کمک شایانی میکند و رضایت از زندگی را افزایش میدهد. او میگوید کسی که بتواند مسائل و مشکلات روزمرهی زندگی را حل کند، اعتماد به نفس بیشتری هم خواهد داشت و در نتیجه قادر خواهد بود چالشهایی که زندگی بر سر راهش قرار میدهد را راحتتر و با تسلط بیشتری پشت سر بگذارد.
یکی از اصلیترین مشکلاتی که افراد جامعهی ما با آن روبرو هستند، عدم اعتماد به نفس است. بدون اعتماد به نفس زندگی از مسیر درست خارج شده و افراد درگیری زندگی زیادی پیدا میکنند. همینکه شخصی بداند قدرت تصمیمگیری در شرایط سخت را دارد، حتی اگر نتواند یک مشکل را آنطور که باید پشت سر بگذارد باز هم یک فرد توانمند است؛ گاهی اوقات مشکلات از حد توانایی انسان فراتر میرود و نمیتوان آنها را به درستی مدیریت کرد.
یک فرد با تفکر انتقادی و ذهنیت موفق لزوما قرار نیست از ۱۰۰٪ مشکلاتش به سلامت عبور کند. مهم این است که در مواجهه با آنها خود را نبازد، درست را از غلط تشخیص دهد و مناسبترین راه حل را در همان لحظه انتخاب کند.
چگونه به کودکانمان آموزش دهیم منتقدانه فکر کنند؟
چگونه تفکر انتقادی را به فرزندمان یاد بدهیم؟
اما میرسیم به اصلیترین بحث این مطلب یعنی چگونگی آموزش تفکر انتقادی به کودک. همانطور که میدانید و در بالا هم گفته شده، تفکر انتقادی چیزی نیست که به سادگی بتوان آن را فرا گرفت؛ خصوصا اگر سن افراد بالاتر برود، ایجاد تغییرات ذهنی با این ابعاد و گستردگی عملا غیرممکن خواهد بود.
بهترین زمان برای اینکه یک فرد یاد بگیرد چگونه باید راجع به یک چیز قضاوت کند، زمانی است که هنوز پیشزمینهی ذهنی یا به عبارتی هنوز تعارف ثابتی درون ذهنش نیست. در واقع منظورمان همان کودکی است؛ زمانی که هنوز امکان تغییر یک سری از تعاریف در ذهن وجود دارد. ما با آموزش این مهارتها به کودکان خود، آیندهای جذاب و امیدوار کننده را برای آنها رقم خواهیم زد، آنها را در مسیر استقلال یاری میکنیم و آنها را تشویق میکنیم تا خودشان قدرت تصمیمگیری راجع به چیزهای مختلف داشته باشند. در ادامه به بررسی روشهای آموزش تفکر انتقادانه به کودکان خواهیم پرداخت.
۱. الگوی خوبی باشید
مهمترین و دم دستترین الگویی که یک کودک تا بزرگسالی آن را در معرض دید خود میبیند و از آن یاد میگیرد، خانواده است. خانواده مانند یک نانوا، به ذهن خمیرگونهی کودک شکل داده و آن را کاملا مطابق با فرهنگ و سلیقهی خود در میآورد. البته برخی از کودکان شاید با فرهنگ خانوادهی خود کاملا متفاوت باشند؛ اما در اکثر مواقع، میبینیم که بایدها و نبایدهای کلی که یک فرد آنها را به عنوان عرف میپذیرد از سوی خانواده به او تحمیل شده است. خواه بد یا خوب، این اتفاق رخ میدهد و نمیتوان انتظار داشت که اینطور نشود.
شما ممکن است در طول زندگی سختهای زیادی را متحمل شده باشید، اما هیچوقت نمیتوانید به خود اجازهی این را بدهید که فکر کنید کودکتان هم باید برای رسیدن به یک موفقیت تمام آن سختیها را تحمل کند. از طرفی اینکه شما میدانید ذهنیت شما با کودکتان فرق دارد و نمیتوانید آنطور که باید با او همزبان شوید، نباید به دنبال تغییر او باشید؛ بلکه باید زبان کودک را متناسب با شرایط کنونی جامعه بلد باشید. در نتیجه سعی کنید اگر اخلاقیات خاصی دارید، جلوی کودک، خود را کنترل کرده و برای او یک الگوی خوب باشید. با این کار هم خودتان مهارتهای خوبی را وارد سبک زندگیتان میکنید و هم کودکتان میآموزد چگونه باید رفتار کند.
از همان ابتدا که میدانید کودکتان در حال یادگیری از شماست، هر خبری را باور نکنید، همیشه به دنبال تحقیق کردن برای درستی چیزی باشید، سعی نکنید یک کتاب را از روی جلدش قضاوت کنید و اینکه در حد شعار نباشید؛ همیشه عمل کنید و اجازه دهید کودکتان ببیند این نوع باورها چه تأثیرات مثبتی روی زندگیتان وارد میکند. دکتر پیکریل در این رابطه میگوید:
والدینی که تفکر انتقادی دارند میتوانند رفتارهای خود را به عنوان یک الگو از همان دوران نخست برای کودکان خود هم تکرار کنند. برای کودکان عالی است که ببینند و بشنوند والدینشان چگونه همهچیز را از صافی علم و منطق عبور میدهند. این نوع الگو بودن به کودکان اجازه میدهد اساس تفکر والدینشان را مشاهده کنند که تمام اینها در نتیجه باعث میشود یک کودک آنچه را که میبیند تکرار کند.
۲. با آنها بازی کنید
بازی کردن با بچهها
بازی کرد با کودک را اصلا دست کم نگیرید. اسباببازیها بهترین دوست و همراه یک کودک برای یادگیری موارد مختلف زندگی هستند. بنابراین حتما سعی کنید در انتخاب اسباببازی مناسب بیشترین دقت و وسواس را به خرج دهید. نباید اجازه دهید هر اسباببازی به اتاق خواب کودک شما راه پیدا کند چون او با تعامل با همین اسباببازیهاست که به یک شناخت کلی از دنیای اطرافش میرسد.
شما کافی است چند بار کودک را روی پای خود تکان دهید تا خوابش ببرد؛ به محض اینکه به یک سن خاصی برسد این کار را با عروسکهای خودش انجام میدهد. چون میفهمد این اسباببازی ماهیت و ظاهری شبیه به انسان دارد و این موضوع را میشناسد و میفهمد.
مهمتر از همه، بازی کردن با عروسکها یا اسباببازیهای گوناگون به او فرصت آزمون و خطا میدهد. آزمون و خطا فوقالعاده مهم و برای رشد عقلی کودکان ضروری است چرا که به آنها اجازه میدهد خودشان متوجه اشتباهات مختلف شده و برای بهبود اوضاع تصمیم بگیرند. در نتیجه به طور مرتب با آنها بازی کنید و اجازه دهید کودکان، کودکی کنند و از آنچه که در مسیر یادگیریاش هستند لذت ببرند. طبق گفتهی دکتر پیکریل، بازی کردن با کودک، عمق تفکر انتقادی او را رشد میدهد و در نتیجه بسیار ضروری است.
در ابتدای دوران کودکی، کودک با چیزهای فیزیکی بیشتر در ارتباط است و دوست دارد همه چیز را لمس کند تا ماهیتشان را بفهمد. اما با گذر زمان، مفاهیم بیشتر حالت انتزاعی به خود میگیرند. در نتیجه او باید تا جایی که امکان دارد با دنیای فیزیکی اطرافش رابطهی درست و معناداری داشته باشد تا بتواند هنگام مواجه شدن با مفاهیم انتزاعی با دست پر از چالشهای مربوط به آن خارج شود. البته خانوادهها نباید فراموش کنند که باید همیشه برای کمک به کودم خود حاضر باشند و او را در مراحل و شرایط سخت تنها نگذارند. از طرفی باید به گونهای به او کمک کنند که گویا بخش اعظمی از کارها را خودش انجام داده و فقط برای تسریع در فرایند کار از خانوادهاش کمک گرفته است.
در عین حال که کودک بزرگتر میشود، بازیهای تختهای میتواند برایش فوقالعاده مفید باشد. یا مثلا با او در رابطه با چیزی که دوست دارد صحبت کنید و اجازه دهید نظرات خود را بیان کند. اینکه با کودک خود وقت میگذارید و این بازیها یا صحبتها را با او انجام میدهید باعث میشود زمانهای بودن با شما برای او بسیار معنادار و مفید باشد؛ او میداند وقتی با شما صحبت میکند حق انتخاب دارد، حق حرف زدن و بیان نظراتش را دارد و میداند اگر پرسشی وجود داشته باشد میتوانید به او در یافتن پاسخش کمک کنید. در نتیجه یاد میگیرد چگونه با مشورت کردن با اطرافیان به مسائل و مشکلاتش غلبه کند.
۳. به آنها بیاموزید مسأله حل کنند
توانایی حل مسأله یکی از مهمترین مهارتهایی است که باید به کودکان خود آموزش دهید. طبق گفتهی مورین، برای اینکه یک کودک تفکر انتقادی را درون خود پرورش دهد باید بتواند مسأله حل کند. انجام این کار واقعا سخت است اما به عنوان یک پدر و مادر، وظیفهی شما مانیتور کردن فعالیتهای کودک است. ببینید او به چه کاری زیاد علاقه دارد و سپس از او بخواهید در صورت وجود یک مشکل در همان کار، چگونه میتواند آن را حل کند. مثلا از او بخواهید چند روش حل آن مشکل را بیان کند.
یا مثلا از او بخواهید یک وسیله را بدون اینکه از دستش استفاده کند از جایی یا اتاقی به جایی یا اتاق دیگر منتقل کند. به او بفهمانید اگرچه دستها سادهترین ابزار برای برداشتن چیزی هستند اما با سایر اعضای بدن هم میتوان کارهای مشابه را با کیفیت کمتر انجام داد. اگرچه شما هم در این مسیر او را همراهی میکنید و قبل از آن بدون اینکه بداند برایش مدلسازی میکنید اما در حین انجام این معما او باید بیشتر زحمتها را خودش بکشد. از او بخواهید به شما بگوید به چند روش میتوان یک وسیله را بدون اینکه به دست برخورد کند جابجا کرد. وقتی راه حلهای مختلف را از او شنیدید، یک یا دو مورد هم به آن اضافه کرده و حالا از او بخواهید آنها را امتحان کند. با این کار به او میآموزید وقتی با یک مشکل مواجه شد، تنها به یک روش اکتفا نکند و به دنبال روشهای دیگر باشد.
۴. آنها را تشویق کنید سوال بپرسند
اینکه کودکی دارید که دائما از شما همه چیز را میپرسد یک لطف از جانب پروردگار است. کودک شما روحیهی تفکر انتقادی را درون خود دارد و حالا شما فقط باید آن را در مسیر درست پرورش دهید. آنها را تشویق کنید برای هر کاری که برایشان مشکل به نظر میرسد از شما مشورت بگیرند و سوال بپرسند.
به آنها اجازه دهید بدون فکر و مشورت عمل نکنند و بیگدار به آب نزنند. سوال پرسیدن پایه و اساس تفکر انتقادی است؛ شاید شما مجبور باشید چندین بار در طول روز به پرسشهای تکراری پاسخ دهید که این کار جدا از اینکه وظیفهی شماست، بلکه در درازمدت هم نتیجهی خوبی در پی خواهد داشت. آنها با پرسیدن نه تنها میتوانند حقایق را کشف کنند بلکه دروغها را هم به راحتی شناسایی خواهند کرد. سعی کنید خودتان هم دائما همین رفتارها را تکرار کنید تا برای کودکتان جا بیفتد.
۵. به آنها اجازهی تصمیمگیری بدهید
بزرگترین لطفی که میتوانید در حق یک کودک بکنید این است که به او اجازه دهید یک سری از تصمیمات شخصیاش را خودش بگیرد. آنها با این کار آزمون و خطا را میآموزند، از شکستهایشان درس میگیرند و دفعات بعد تصمیمات بهتر و درستتری را اتخاذ میکنند.
از آنها در کارهایی که میتوانند نظر بخواهید. مثلا در انتخاب اسباببازی مورد علاقهشان از آنها نظر بگیرید. اگر قصد خرید یک لباس برای خود را دارید، از آنها نظر بگیرید و به آن عمل کنید، از آنها بخواهید به شما بگویند دوست دارند آخر هفته را چگونه خوشگذرانی کنند. آنها باید اعتماد به نفس کافی داشته باشند تا بدانند در خانواده نقش مهمی دارند.
۶. به او اجازه دهید روی پولهایش مدیریت داشته باشد
مسألهی پول هم واقعا اهمیت زیادی دارد. برایش یک پول تو جیبی ماهانه در نظر بگیرید و به او اجازه دهید خودش تصمیم بگیرد با پولی که در یک ماه دریافت میکند چه کاری انجام دهد. بگذارید خودش مسئولیت انتخابهایش را به دوش بکشد. البته این بدان معنا نیست که در شرایط سخت تنهایش بگذارید، بلکه تا جایی که امکان دارد به او یاد بدهید خودش یک فرد بالغ برای تصمیمگیری است.
توجه داشته باشید این کار باید با توجه به سن کودک هم صورت بگیرد. نمیتوان از کودکی که به کلاس اول میرود انتظار داشت روی چگونگی خرج کردن پول نظارت داشته باشد. هرچند در حد و اندازههای خودش، میتوان آموزشهای این چنینی را به او داد.
۷. قدرت «نه» گفتن را به آنها آموزش دهید
قدرت نه گفتن
اگر بگوییم این مهارت مهمترین مهارت تفکر انتقادی است اصلا اغراق نکردهایم. اگر کودک شما قدرت «نه گفتن» نداشته باشد عملا زندگی را باخته است. کودک باید بداند هر درخواست یا پرسشی قرار نیست با پاسخ صریح و واکنش از سوی او همراه باشد. گاهی اوقات او باید با یک «نه» ساده از کنار آنها بگذرد. مثلا هنگام رفتن به مهمانیها، از او بپرسید که آیا مایل به شرکت هست یا خیر. به اجبار و اصرار او را به مهمانیهایی که دوست دارد نبرید و به حریم خصوصیاش احترام بگذارید.
۸. به او یاد بدهید با ذهن باز به زندگی نگاه کند
اینکه ذهنی باز داشته باشیم به این معنا نیست که حد و مرزها را رد کنیم. این دو با هم تفاوت زیادی دارند که متأسفانه در برخی از خانوادهها نادیده گرفته میشود. کودک باید یاد بگیرد منعطف باشد و نه متعصب و بیمنطق. اینکه یک فرد به چیزی حتی درست آنقدر اعتقاد داشته باشد که حد و مرز تعادل را هم نادیده بگیرد، قطعا نه تنها خودش بلکه دیگران را هم عذاب خواهد داد. آموزش این مهارت به کودک واقعا سخت و طاقتفرساست اما نتایج بینظیری در بر دارد.
به کودک خود بیاموزید نظرات دیگران را هم در حل یک مسأله یا مشکل در نظر بگیرد و با لجبازی و اجبار، پایبند به باورهای خود نباشد. او باید بداند گاهی اوقات نیاز است انسان باورهای خودش را نه که رها کند، بلکه ارتقا دهد یا با آموختههای جدید درآمیزد تا بتواند با دید بهتری به جهان نگاه کند. مسائل مهمی نظیر رنگ پوست افراد، قومیت، دین، اعتقادات ماوراطبیعی و… از جمله مواردی هستند که کودک باید متوجه گستردگی و تنوع آنها بشود و همهی آنها را به رسمیت بشناسد.
آموزش مهارتهای تفکر انتقادی به یک کودک کار سخت و طاقتفرسایی است، اما تمرین کردن روشهای آن در محیط خانه نه تنها سبک زندگی درستی را در ذهن کودک میکارد بلکه زندگی والدین را هم به شکل قابل توجهی از لحاظ کیفی ارتقا میدهد.
با توجه به جهانی که در آن زندگی میکنیم، جهانی که پر است از اطلاعات نادرست، سو استفادههای مختلف جهت کسب درآمد و دریایی از دروغها و فسادهای مختلف، اینکه کودک یاد بگیرد خودش را بشناسد، منعطف باشد، درست فکر کند، بد و خوب را از هم تشخیص دهد، با دید درستی وارد رابطه شود، مشکلات رابطه را با مشورت و تصمیمات درست از پیش رو بردارد و مهمتر از همه، متعصب نباشد، نعمتی بزرگی است.