۵ کتاب فلسفی مفید که از خوشبختی میگویند
خوشبختبودن یکی از اساسیترین خواستههای ما انسانهاست و در عین حال مفهومی بسیار مناقشهبرانگیز و ابهامآمیز است. برخی باور دارند که این مفهوم، برای هر انسانی تعریفی جداگانه دارد و نمیتوان برای تعریفش به کلیتی یکسان رسید. با این وجود نباید فراموش کرد که بسیاری از اندیشمندان، روانشناسان، فلاسفه و محققین علومزیستی تلاش کردهاند تا این مفهوم را توضیح دهند. بیشتر ما برای خوشبخت زیستن به سراغ آموزههای روانشناسی میرویم و تلاش میکنیم با استفاده از تکنیکهای معرفی شده در کتابها یا راهنمایی رواندرمانگرهای خود، به انسانی خوشبخت تبدیل شویم.
در این یادداشت نیز قصد داریم با کتابهایی آشنا شویم که درک بهتری از مفهوم خوشبختی به ما میدهند. این کتابها خوشبختی را بیشتر از دیدگاه فلسفی مورد بررسی قرار میدهند.
۱) کتاب «هنر خوشبختی از دیدگاه اپیکور»
«اپیکور» یکی از مهمترین فلاسفه یونان باستان است که درباره زندگی و ماهیت آن، سخن گفته است. او در حدود سیصد سال پیش از میلاد مسیح در دولتشهر آتن میزیست و به آموزش فلسفه مشغول بود. در یونان باستان، فلاسفه ارتباط مستقیمی با جامعه داشتند و میتوان گفت وقایع روزمره منبع الهامی برای آنها به شمار میآمد. کتاب «هنر خوشبختی از دیدگاه اپیکور»، خوانشی از نوشتهها و دیدگاههای این نویسنده درباره خوشبخت بودن است. با مراجعه به آثار این فیلسوف درمیآییم که او هدف انسانها در دنیا را رسیدن به لذت میداند. برخی به اپیکور لقب فیلسوف لذتگرا را دادهاند. در دیدگاهها و نگرشهای عامگرایانه نیز، به اشتباه پیروان این فیلسوف را به لاابالیگری متهم میکنند. اما اپیکور برای بنای نظام فلسفی خود، برهانهای قدرتمندی دارد. او باور دارد که لذتها میتوانند مادی و معنوی باشند. لذتها بر اساس دوامی که دارند ارزشمندتر هستند و در منظومه فکری او، لذات معنوی در جایگاه بالاتری قرار میگیرند. اپیکور معتقد است که ترس از مرم و ترس از خدایان باعث شده تا انسان ها از دنیا آنگونه که باید لذت نبرد. او را در ردیف فلاسفه ماتریالیست به شمار میآورد. علاوه بر این باید توجه داشت که اپیکور بسیار متاثر از دموکریت است. افکار اپیکوریان بسیار مناقشهبرانگیز و جنجالی به شمار میآیند و در عین حال در دنیای مدرن طرفداران بسیار زیادی دارند.
در بخشی از کتاب «هنر خوشبختی از دیدگاه اپیکور» میخوانیم:
یکی از دغدغهی همیشگی فلسفهی یونان» چه در میان فلاسفهی اولیه و چه آنانی که بعدها آمدند. مسئلهی «وحدت و تکثر» است؛ یعنی این مسئله که: آیا میشود با گذر از حجاب حواس که دنیا را متعدد و متنوع نشان میدهند. به نوعی وحدت زیرین رسید که تکثر از آن حاصل آمده؟ به عبارت دیگر. آیا میشود دنیای متنوع تجربهی حسی را با واقعیت حقیقی آشتی داد؟
ماهیت دنیای «واقعی» که در پس دنیای روزمرهی معمولی قرار گرفته چیست؟ یونانیها با شور و اشتیاق بسیار و دقت نظر فراوان به سراغ این پرسشها رفتند. و وقتی هم که دیدند قادر به پیدا کردن یک جواب نهایی قطعی نیستند. ذرهای ناامید نشدند.
اولین نظریهپردازان این حوزه. سه عضو از مکتب ایونی یا به اصطلاح ملطی بودند به نامهای تالس (طالس). آناکسیماندر و آناکسیمنس(۶۰ ق. م). آنها ماتریالیستهای صریحالهجهای بودند که است. همزمان، باور داشتند که اینها در ذات خود زنده هستند و در نتیجه قادر به تمام تغییر و تحولهای ممکن میباشد. آنها معتقد بودند کل دنیای مادی از عناصر اولیه از قبیل آب یا آنش برآمده است. سازوکارهای واقعی تغییر را با دو اصل توضیح میدادند: فشردگی و رقیقشدگی، لذا آب به عنوان مثال به شکل بخار رقیق میشود یا به صورت یخ، صخره، استخوان و غیره فشرده میشود.
۲) کتاب «تاریخچه خوشبختی»
کتاب «تاریخچه خوشبختی» نوشته «نیکلاس وایت» را میتوان اثری جامع درباره فهم معنای خوشبختی در طول تاریخ جامعه بشری به شمار آورد. با خواندن این کتاب متوجه میشویم که معنای خوشبختی در طول زمان چگونه دستخوش تغییر و تحول شده است. تاریخچه خوشبختی فقط یک اثر مرتبط با تاریخ فلسفه نیست بلکه به ما کمک میکند که پاسخ سوالاتی مهم را پیدا کنیم. بسیاری از ما ممکن است که فکر کنیم اخلاقی زیستن و خوشبخت بودن با یکدیگر منافات دارند. این کتاب به ما کمک میکند تا ببینیم آیا زیست اخلاقی و خوشبخت بودن در کنار یکدیگر امکانپذیر است یا خیر.
یا ممکن است از خودمان بپرسیم چگونه بین چیزهایی که ما را به خوشبختی میرسانند دست به انتخاب بزنیم و به ارتباط میان خوشبختی با فضیلتمند و شریف بودن پی ببریم. کتاب فوق یک سفر فلسفی جذاب و آشنایی با نگرش اندیشمندان بزرگ به مسئله خوشبختی است. این کتاب بیست و یکمین اثر از مجموعه تجربه و هنر زندگی نشر گمان است و «خشایار دیهیمی» آن را ترجمه کرده است.
در بخشی از کتاب «تاریخچه خوشبختی» میخوانیم:
کثرت خواستهها از سر تفنن یا تنوعطلبی نیست. افراد برخوردار و مرفه هم به همان اندازه افراد نیازمند به نحوی موجه خواستار کثیری از چیزها هستند. انسان فقط به نان، یا آب، یا خواب، یا هر چیز دیگربه تنهایی نیاز ندارد و به هیچ «تک چیزی» زنده نیست. زنده ماندن حتی وقتی در مضیقه مطلق هستیم باز نیازمند توجه به چیزهایی غیر از آن تکنیاز فوری و فوتی است. شاید افرادی که همیشه حسرت گذشته را دارند پیش خودشان فکر کنند که فقط در این جهان مدرن پرآشوب است که افراد اهداف و خواستههای بس بسیاری را در دل و جان میپرورانند.
اما این سخن درست نیست. حتی در سادهترین وضع، شخص همزمان به چیزهای گوناگونی توجه میکند: «لم باید پایش را جای سفتی بگذارد. هم از سنگهای بزرگ سر راه پرهیز کند، هم مراقب شاخههای بالای سرش باشد. هم ببیند راهی به بیرون از جنگل میتواند بیابد یا نه, هم متوجه باشد صداهای دوروبر از چه چیزهایی خبر میدهند. و هم متوجه باشد که آسمان خبر از چه هوایی میدهد و غیره.
۳) کتاب «هنر خوشبختی»
«آرتور شوپنهاور» فیلسوفی عجیب و جنجالبرانگیز است. آثار او بین طرفداران مبتدی فلسفه طرفداران زیادی دارد اما معمولا شخصیتهای برجسته فلسفی با کتابهایش ارتباط برقرار نمیکنند و با افکارش مشکل دارند. این فیلسوف آلمانی پس از ناکامی در کسب کرسی فلسفه برای تدریس در دانشگاه، به نوشتن کتابها و جزوههای کوچکی مشغول شد تا افکارش را درباره مسائل مختلف بیان کند. کتاب «هنر خوشبختی» این نویسنده به ما پنجاه قاعده را معرفی میکند که با رعایت آنها مسیر زندگیمان به سوی خوشبختی میرود. تکمیل شدن این اثر زمان زیادی را از آرتور شوپنهاور گرفته است. این ۵۰ قاعده را میتوان راهکارهای عملی و قابل پیادهسازی برای نیل به خوشبختی دانست. بیشتر آنها نیز رهنمودهایی فلسفی و اخلاقی هستند. این کتاب توسط «علی عبداللهی» و به همت نشر مرکز به فارسی ترجمه شده است.
در بخشی از کتاب «هنر خوشبختی» میخوانیم:
یک دلیل مهمتر دیگری که میشود برای نادیده انگاشتن چنین رسالهای به قلم شوپنهاوراقامه کرد. ناتمام بودن آن است. تمایز آشکاری که بین این رساله با رسالهُ هنر بر حق جلوه دادن خود. به قلم وی وجود دارد. این است که دستنوشته آن رساله کوچک، (که کموبیش تمام شده بود) بعدها با مختصر تصحیحاتی، منتشر میشود ولی هنر خوشبخت بودن که در مراحل تدوین اولیه بوده به خاطر پراکندگی مطالب آن در بخشهای مختلف دستنوشتهها, و خصلت فراگمنتال بودن (قطعهوار) آن, هنگام تصحیح دچار گسست شده و خام و ناتمام به حال خود رها شده است. به این دلیل که هر کدام از پنجاه قاعده زندگانی برشمرده در این کتاب را شوپنهاور در زمانهای مختلف نگاشته است و میشود آنها را لابهلای مجلدات بیشمار و نوشتههای متعدد بازمانده از وی, به صورت پراکنده و با زحمت پیدا کرد. برای دستیابی به نگاهی اجمالی نسبت به شکل کلی این کتابچه، نخست باید این مواد پراکنده را بازسازی کرد. بخشهای متعدد آن را از نویافت و کنار هم گذاشت. بر موارد فوق، این ملاحظه را هم باید افزود که برخی قواعد اصلی در هیچکدام از مجموعه نوشتههای چاپ شده پس از مرگ شوپنهاوریافت نمیشوند و از این رو باید آنها را فقط در اصل دستنوشتههای وی پیدا کرد.
۴) کتاب «جانهای بیمار، ذهنهای سرحال»
حال خوب و خوشبختی، یک حالت یا وضعیت نیست؛ بلکه یک عمل یا فعالیت است، چیزی نیست که بتوانیم با ژرفاندیشی به آن دست پیدا کنیم. بلکه برای نیل به آن نیازمند کمک گرفتن از اراده آزاد هستیم و باید دست به عمل و اقدام بزنیم. عموم کتابهای خوشبختی هرگونه تغییری را وابسته به تغییر نگرشهای ذهنی ما میدانند اما این کتاب بر عملگرایی تاکید میکند. کتاب «جانهای بیمار، ذهنهای سرحال» نوشته «جان کاگ»، بر روی فلسفه «ویلیام جیمز» تمرکز کرده است. این کتاب توسط نشر بیدگل و به همت «مهدی نصرالهزاده» به فارسی ترجمه شده است.
در بخشی از کتاب «جانهای بیمار، ذهنهای سرحال» میخوانیم:
اینجا درست روی کف اتاقهای خانه و در باغچههایمان» گربه جهنمی با موش نفسبریده بازی میکند. یا پرنده بیقرار را لای پنجههایش پرپرزنان نگه میدارد. تمساحها و مارهای زنگی و افعیها در این لحظه درست بهاندازه خود ما ظرفهای واقعی زندگی هستند؛ هر دقیقهٌ هر روز که سلانهسلانه تا به شب امتداد مییابد پراز موجودیت موحش و نفرتانگیز آنهاست؛ و هر زمان که آنها یا سایر درندگان وحشی طعمه هشان را میگیرند. وحشت مرگباری که یک سودازده نگونبخت و سراسیمه احساس میکند درست همان واکنش درخوری است که در آن موقعیت باید نشان داده شود.
جیمز کلمات و عباراتش را بهدقت انتخاب می کرد: «وحشت مرگبار». آری، این وحشتی است که میتواند فرد را وادارد تا از بالای یک بلندی بزرگ پایین بپرد یا خودش را از تیرهای سقف حلقآویز کند. بااینحال، این امکان برای یک سودازده هست که همچنان به زندگی ادامه دهد؛ اماء بنا بر نظر جیمز وقتی آدم به آخر خط میرسد. یا بهاصطلاح به زمین گرم میخورد. این ادامه دادن نیازمند نوعی دگرگونی ربشهای است. برای تاب آوردن وحشت وجود. جان بیمار باید بهاصطلاح «دو بار زاده شود»، باید بهعنوان فردی پختهجان از نو متولد گردد, تا فعل زبستن را دوست بدارد, یا دستکم آن را تحمل کند.
۵) کتاب «دارندگی در بسندگی است»
«دارندگی در بسندگی است» را میتوان راهکاری عملی برای دستیابی به خوشبختی در جوامع مدرن دانست. گسترش بازارها و میل به مصرفگرایی در دنیای نوین، برای ما یک زندگی رقابتی را به وجود آورده است. این کتاب از ما سوالاتی فلسفی و اقتصادی میپرسد تا چگونه بدون تحت فشار بودن، احساس خوشبختی کنیم. «دارندگی در بسندگی است» ما را به قناعتپیشهگی و ساده زیستی دعوت میکند و آن را راهی به رهایی و سعادت میداند. قرار نیست با خواندن این کتاب، یک زندگی انزواگرایانه و زاهدانه را در پیش بگیریم و خودمان را از نعمتهای دنیا محروم کنیم. بلکه قرار است نقطهای را که دیگر ثروتاندوزی، خرید و تجارت کافی است، بیابیم و زمان بیشتری را صرف لذت بردن از خانواده، طبیعت و دنیا کنیم.
این کتاب توسط «سمیوئل الگزاندر» نوشته شده است. ترجمه شان نیز توسط «غلامعلی کشانی» صورت گرفته و «مصطفی ملکیان» مقدمهای جذاب درباره کتاب نوشته است. اثر فوق توسط نشر نگاه معاصر به فارسی منتشر شده است.
در بخشی از کتاب «دارندگی در بسندگی است» میخوانیم:
ولی، در زندگی بیشترین انسانها، این نیازهای روانی و معنوی، چنانکه باید و شاید، برآورده نمیشوند و این براورده نشدن معلول عللی است که مهمترین آنها اقتصاد است، بدین معنا که بیشترین انسانها، کمابیش همه عمر، نیروها، استعدادهای درونی و فرصتهای بیرونی خود را صرف کسب و کار و پول درآوردن میکنند و از این رو دیگر، برای خود، وقت، نیرو، استعداد و فرصتی باقی نمیگذارند تا مصروف براوردن نیازهای روانی و معنویشان شود.