قانون مورفی چیست؟ هر آنچه باید برای پیشگیری از اتفاقات غیرمنتظره بدانید

 قانون مورفی چیست؟ هر آنچه باید برای پیشگیری از اتفاقات غیرمنتظره بدانید

قانون مورفی

آیا هر وقت با عجله در حال خارج شدن از منزل هستید، همان لحظه تلفن منزلتان زنگ می‌خورد؟ یا وقتی وسط تایپ کردن یک پروژه‌ی کاری بسیار مهم هستید و ۲۰ دقیقه است که مطلب را ذخیره نکرده‌اید، ناگهان رایانه‌ی شما هنگ می‌کند؟ یا مثلاً وقتی در دفتر رییس اداره در طبقه یازدهم یک جلسه‌ی مهم دارید و دیرتان هم شده، هر چه دکمه‌ی آسانسور را می‌زنید اتفاقی نمی‌افتد؟

حالا این حالت را تصور کنید که در یک صف ایستاده‌اید و صف کنار شما سریع‌تر حرکت می‌کند، به محض تغییر مکان به صف دیگر (به منظور حرکت سریع‌تر) حرکت آن صف متوقف می‌شود و صف قبلی شما شروع به پیشروی می‌کند. مثال دیگر این است، روزی که ماشین خود را می‌شویید، دقیقاً در همان روز باران می‌بارد.

در واقع گاهی اوقات همه چیز در زندگی طبق برنامه‌ریزی ما پیش نمی‌رود. قانون مورفی (Murphy’s law) درباره چنین مواردی یک بیانیه‌ی کلیدی دارد: «هر عاملی که ممکن است منجر به بروز مشکلی شود، در بدترین زمان ممکن منجر به بروز مشکل می‌شود» (مگر اینکه از قبل برای جلوگیری از این مشکل اقدامات پیشگیرانه‌ی لازم را انجام داده باشید).

حقیقت این است که هیچ‌گونه استدلال علمی‌ای در پشت قانون مورفی وجود ندارد اما در عمل این قانون به مردم در کاهش میزان اشتباهات و مشکلاتشان کمک زیادی کرده و در سطح جهان از بروز سوانح انسانی بی‌شماری پیشگیری کرده است، خصوصاً در صنعت هوانوردی و ساخت هواپیما. اما کاربرد قانون مورفی صرفاً به ساخت هواپیما و سفینه‌های فضایی محدود نمی‌شود و در تمام ابعاد زندگی ما می‌تواند کاربردهای مفیدی داشته باشد.

به عنوان مثال همه‌ی روانشناسان روی این مسئله تأکید دارند که احساس عدم کنترل عامل اصلی در بروز احساس استرس است. بنابراین اگر احساس می‌کنید در مورد بروز اتفاقاتی مانند موارد ذکر شده در بالا کنترل خودتان را از دست می‌دهید و این مسئله باعث افزایش سطح استرس شما می‌شود، در ادامه‌ی این مقاله از دیجی‌کالا مگ، یک راه‌حل متفاوت ارائه شده که می‌تواند به شما در کنترل مجدد اوضاع کمک کند: در واقع نظریه‌ای وجود دارد که این نوع رویدادها و زمان وقوع آن‌ها را پیش‌بینی می‌کند. نظریه‌ای که «قانون مورفی» نامیده می‌شود.
چرا این قانون مورفی نامیده می‌شود؟

ادوارد مورفی

سؤالی که درباره‌ی این قانون معمولاً برای همه پیش می‌آید این است که «مورفی» کیست؟ شخصی که نام این قانون از او گرفته شده سروان ادوارد مورفی جونیور است. او مهندسی بود که در پروژه‌ی MX981 یا شبیه‌سازی بیشینه‌ی شتاب منفی قابل‌تحمل توسط خلبانان که مربوط به طراحی هواپیماهای فراصوت بود برای نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا کار می‌کرد.

هدف این آزمایش در واقع سنجش توان مقاومت انسان در برابر نیروهای گرانش منفی در شتاب‌های فوق سریع بود. گفته می‌شود که یک روز در سال ۱۹۴۹، مورفی پس از اینکه متوجه شد در سیستم‌های مرتبط با این آزمایشات یک مبدل شدت جریان به طور نامناسب سیم‌کشی شده است، تکنسینی را که این کار را انجام داد سرزنش کرد و به او گفت که «هر عاملی که در پروژه‌ی من امکان ایجاد اختلال را داشته باشد، قطعاً اختلال ایجاد خواهد کرد. حالا تمام سیم‌کشی‌ها را مجدداً یک به یک بر طبق این قانون چک کن و نتیجه را به من اعلام کن».

مدیر پروژه که در واقع مسئول آن تکنسین بود، با خود دفترچه‌ای به همراه داشت که «قوانین» ابلاغی مربوط به پروژه‌های ارتش را در آن یادداشت و نگهداری می‌کرد. پس از جر و بحث مورفی با تکنسین او در ادامه‌ی قوانین دفترچه‌اش یک بند اضافه کرد و آن را «قانون مورفی» نامید.

پس از موفقیت پروژه، دکتر جان پل استپ (پزشک ارشد نیروی هوایی) به مطبوعات گفت که در واقع حفظ ایمنی و سلامت خلبان‌های شرکت‌کننده در این آزمایش دشوار و خطرناک، تنها به دلیل پایبندی تمام کارکنان به «قانون مورفی» و تمایل زیاد آن‌ها به رعایت آن در تمام ابعاد پروژه حاصل شد.

پس از این ماجرا، شرکت‌های صنعتی فعال در حوزه‌ی هوافضا این قانون را به شیوه‌نامه‌های اجرایی خود در تمام بخش‌ها افزودند. پس از آن بود که این قانون سر از اخبار و مجلات مختلف و چندین کتاب در آورد و بین همه محبوبیت پیدا کرد.

 

قانون مورفی را اولین بار چه کسی نوشته است؟

قانون مورفی

برخی از افراد بر این باورند که مفهوم قانون مورفی چیز جدیدی نیست. «قانون سود» که بسیار قدیمی‌تر از قانون مورفی است، دقیقاً همین مفهوم را بیان می‌کند. قانون مورفی در ایالات متحده و قانون سود در ایرلند متداول است. اما هیچ سابقه‌ای وجود ندارد که ثابت کند قانون سود در چه زمانی نگاشته شده است.

علاوه بر این چند قانون دیگر، مشابه قانون مورفی وجود دارد که مدت‌ها قبل از آن وضع شده‌اند. آگوستوس د مورگان ریاضیدان قرن نوزدهمی عبارتی مشابه قانون مورفی را در سال ۱۸۶۶ در یادداشت‌هایش نوشته است. آلفرد هولت نیز در گزارشی در سال ۱۸۷۷ برای جامعه‌ای از مهندسین عبارتی مشابه به قانون مورفی را نوشت.

نِویل ماسکلین، شعبده‌باز بریتانیایی نیز در سال ۱۹۰۸ یک جمله مشابه قانون مورفی نوشته است. جان ساک نیز در سال ۱۹۵۲ در کتاب مهندسی کوهستانی جمله‌ای مشابه آن نوشته است.

در واقع همه آن‌ها از یک مفهوم واحد (برای ارجاع به فعالیت‌های مختلف) استفاده کرده‌اند: با توجه به این که هر مشکلی ممکن است در فرایند کار پیش بیاید، کار خود را به خوبی و با دقت انجام دهید. حقیقت این است که هیچ راهی برای اثبات این مسئله وجود ندارد که اولین بار چه کسی این مفهوم را به کار برده است.

با این حال، هیچ کدام از این مفاهیم به اندازه‌ی قانون مورفی از محبوبیت و طنز دل‌نشینی برخوردار نیستند.

قانون مورفی اولین بار توسط دکتر جان پل استاپ در یک کنفرانس مطبوعاتی که در بالا به آن اشاره شد به طور عمومی بیان شد. در سال ۱۹۵۲ قانون مورفی در کتابی نوشته «آنه رو» به طور مفصل ارائه شد که در آنجا نویسنده این قانون را به عنوان قانون چهارم ترمودینامیک در نظر گرفته بود (در واقع فقط سه قانون ترمودینامیک وجود دارد).

 

نحوه‌ی تفسیر و به کار بستن قانون مورفی

قوانین مورفی

اگر می‌خواهید از قانون مورفی به صورت جدی استفاده کنید، می‌توانید از آن برای بررسی اشتباهات کار خود استفاده کنید تا به این وسیله بتوانید هزینه‌ها را کاهش دهید، تأخیرات زمانی را کاهش دهید و از بروز سوانح و موارد پیش‌بینی‌نشده‌ی دیگر جلوگیری کنید.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که از هر بروز هر عاملی که می‌تواند مشکل ایجاد کند جلوگیری کنید و چندین بار همه مراحل و فرایندها را برای یافتن و تصحیح اشتباهات بررسی کنید. هر زمان که درباره این که ممکن است مشکلی پیش بیاید شک دارید، به یاد داشته باشید که این اتفاق حتماً می‌افتد. این روش مثبتی برای به‌کارگیری قانون مورفی در زندگی روزمره ما است و بسیاری از مردم این کار را حتی بدون آگاهی از آن انجام می‌دهند.

قانون مورفی می‌تواند برای جلوگیری از اشتباهات و مشکلات مورد استفاده قرار بگیرد، اما این یک واقعیت مطلق نیست. به عنوان مثال، اگر در حال ساخت دستگاهی هستید که قصد فروش آن را دارید، طبق قانون مورفی، هر قسمت از آن در نهایت در مرحله‌ای از کار می‌افتد و برای ادامه‌ی کارکرد دستگاه باید هر قطعه را قبل خراب شدن تعویض بکنید.

این مسئله از نظر تئوریک درست است، اما در عمل بسیاری از مردم زمانی که هزینه تعمیر آن وسیله بیشتر از قیمت خرید دستگاهی جدید باشد، خود را از شر آن ماشین خلاص می‌کنند. این بدان معناست که همه قطعات قبل از دور ریختن کل دستگاه خراب نمی‌شوند.

بنابراین مسئله این بدان معناست که هر چیزی که می‌تواند باعث بروز مشکل شود، لزوماً مشکلی ایجاد نمی‌کند (مثل قطعات سالم ماشین اسقاطی). قانون مورفی برای افزایش کیفیت کار استفاده می‌شود، اما بدیهی است که این قانون یک حقیقت علمی مطلق نیست.

اگر می‌خواهید از قانون مورفی به عنوان موضوعی برای گفتگو با دوستان خود استفاده کنید (یا حتی به عنوان یک شوخی) می‌توانید ذکر کنید که هیچ‌کس نمی‌تواند از این قانون پیشی بگیرد. اگر با اتومبیل خود رانندگی می‌کنید و قصد دارید در چراغ‌قرمز بعدی کاری (مانند جستجوی آهنگ بهتر) انجام دهید، احتمالاً تمام چراغ‌های پیش روی شما سبز خواهد بود.

اما در مواقع برعکس کار نمی‌کند. اگر عجله دارید و دوست دارید تمام چراغ‌ها سبز باشد، تظاهر به اینکه می‌خواهید در چراغ‌قرمز بعدی کاری انجام دهید لزوماً چراغ‌های پیش رو برای شما سبز نمی‌کند. در واقع چیزهای زیادی وجود دارد که می‌تواند نتیجه معکوس داشته باشد، به طوری که گاهی اوقات نمی‌توان پیش‌بینی کرد که کدام یک ممکن است مشکل ایجاد کند.

 

قانون مورفی و روانشناسی

شانس در روانشناسی

متأسفانه، بسیاری از مردم تمایل دارند که نسخه‌ی شوخی قانون مورفی را جدی بگیرند (وقتی افراد آن را برای وقوع بدشانسی به کار می‌برند) و معتقدند که اتفاقات بد اغلب مکرراً رخ می‌دهند. برخی از افراد حتی معتقدند که این قانون ارتباط تنگاتنگی با روانشناسی دارد و در صدد این هستند که دلایلی را پیدا کنند که توضیح دهد چرا انسان‌ها بیشتر از خوش‌شانسی به بدشانسی‌های خود توجه دارند.

برخی از این دلایل در واقع بسیار جالب هستند. به عنوان مثال، وقتی چیزی طبق برنامه پیش می‌رود، ما به اقبال خوبی که داشتیم توجه نمی‌کنیم زیرا نتیجه دقیقاً همان چیزی است که ما انتظار داشتیم. اما وقتی مشکلی پیش می‌آید، ما به دنبال دلایلی هستیم که علت متفاوت بودن نتیجه را نسبت به انتظارات ما توجیه کند. بنابراین این پدیده می‌تواند توضیح دهد که چرا برخی از مردم بر این باورند که ما بیشتر از خوش‌شانسی، با بدشانسی‌ها برخورد می‌کنیم (که البته درست نیست).

برخی از افراد حتی قانونی برعکس قانون مورفی ایجاد کرده‌اند تا نشان دهند که با این دیدگاه منفی نسبت به شانس مخالف‌اند. این قانون «یفروم» نامیده می‌شود (که مورفی معکوس نوشته شده است) و می‌گوید: اگر چیزی بتواند به درستی کار کند، حتماً به درستی کار می‌کند. هیچ نوع کاربرد عملی برای این قانون جدید وجود ندارد، اما می‌توان آن را به عنوان نشانه اعتراض یا مخالفت با قانون مورفی تفسیر کرد.

با وجود این واقعیت که رابطه بین قانون مورفی و روانشناسی می‌تواند بسیار جالب باشد، اما این مسئله در واقع یک سوءتفاهم بزرگ است. اگر پیشینه‌ی این قانون را بررسی کنید، متوجه می‌شوید که قانون مورفی باعث می‌شود توجه بیشتری به کار خود داشته باشیم و آن را باکیفیت بهتری انجام دهیم.

این تنها مفهومی است که در رابطه با قانون مورفی وجود دارد. این قانون هیچ ربطی به شانس و روانشناسی ندارد. وقتی قانون مورفی در مورد مسئله‌ی شانس اعمال می‌شود، در واقع یک شوخی است که می‌خواهد ما را بخنداند و هیچ ارتباطی با ابعاد جدی زندگی ندارد.

 

قانون مورفی و آنتروپی

آنتروپی

در قانون دوم ترمودینامیک، اصل آنتروپی بیان می‌کند که همه سیستم‌ها به تدریج دچار هرج و مرج می‌شوند (بی‌نظمی). این مسئله می‌تواند به نوعی با قانون مورفی مرتبط باشد، زیرا این قانون هم بیان می‌کند که همه‌ی سیستم‌ها بالاخره خراب می‌شوند. بنابراین قانون مورفی با آنتروپی شباهت دارد، اگرچه آن‌ها یک مفهوم را بیان نمی‌کنند. آنتروپی بیان می‌کند که نظم دائما از بین می‌رود و قانون مورفی اشاره می‌کند که مشکلی رخ خواهد داد.
قانون مورفی و ریاضیات

فرمول‌های ریاضی ابعاد مختلف جهان ما را نشان می‌دهند. آن‌ها ایده‌های مختلف را به هم مرتبط می‌کنند و از طریق قوانین ریاضی، روابط عددی حاکم بر قوانین، نظریه‌ها و مفاهیم مختلف را معمولاً در دنیای علم (فیزیک، شیمی، نجوم و غیره) نشان می‌دهند. هدف از این فرمول‌ها توضیح این روابط، توصیف منطق پشت پدیده مورد مطالعه و پیش‌بینی نتیجه عددی مربوط به موقعیت‌های مشخص است. بسیاری از اوقات شما یک پدیده علمی را به دلیل آنچه که فرمول ریاضی به نشان می‌دهند، بهتر درک می‌کنید.

قانون مورفی از واژه‌ای استفاده می‌کند که باعث ایجاد سردرگمی می‌شود، یعنی «قانون». این اصل در واقع یک قانون نیست، صرفاً یک ضرب‌المثل است و می‌توان آن را در موقعیت‌های مختلف به کار برد، اما یک فرمول یا قانون ریاضی می‌تواند یک پدیده را در تمام شرایط و حالات ممکن توضیح دهد.

برخی افراد هم واقعاً سعی کرده‌اند که این قانون را تبدیل به یک فرمول ثابت کنند. به عنوان مثال، جوئل پل که یک مهندس علوم زیستی است، فرمولی را ایجاد کرده است که نتایج را در شرایط خاص توصیف شده توسط قانون مورفی پیش‌بینی می‌کند.

برخی افراد این نظریه‌ها را رد می‌کنند و می‌گویند هیچ ارتباطی بین ریاضی و قانون مورفی وجود ندارد. با این حال، اگر بتوانید واقعیت را در برخی موارد خاص با موفقیت به صورت ریاضی نشان دهید و بتوانید نتیجه یک موقعیت معین را با موفقیت پیش‌بینی کنید، هیچ دلیلی برای رد فرمول مورفی وجود نخواهد داشت.

 

قانون مورفی به عنوان یک پدیده اجتماعی

قانون مورفی

با وجود ماهیت جدی این فرمول در بدو ایجادش توسط یک نظامی و در محیطی پرخطر و همچنین مزایای استفاده از آن در بهبود کیفیت کار، قانون مورفی به یک شوخی بسیار محبوب در فرهنگ‌های مختلف جهان تبدیل شده است. هرچند مفهوم کلی این قانون کاربردهای زیادی در همه زمینه‌های زندگی بشر دارد.

چند نمونه از قوانین مورفی در حوزه‌های مختلف:

صف دیگر همیشه سریع‌تر حرکت می‌کند.
تعمیر کردن هر چیزی طولانی‌تر و پرهزینه‌تر از آن چیزی است که انتظارش را دارید.
در صورت گران بودن فرش، نان از طرف که رویش مربا مالیده‌اید روی فرش سقوط می‌کند.
هیچ چیز به آن آسانی که به نظر می‌رسد نیست.
در صورت حضور هیئت بازدیدکننده در کلاس درس، حتماً فاجعه‌ای در کلاس رخ می‌دهد.
وقتی در حال انجام سخت‌ترین کارها هستید، دیگران بیشترین تعداد وقفه را در کار شما ایجاد می‌کنند.
هر راه حل مشکلات جدیدی را ایجاد می‌کند.
شما وسیله‌ای را که گم کرده‌اید تنها پس از خرید یک جایگزین پیدا می‌کنید.
اگر مشکل خیلی ساده به نظر می‌رسد، شما چیزی را نادیده گرفته‌اید.
اگر فکر می‌کنید هر چیزی بهتر از آن است که واقعی به نظر برسد، احتمالاً این چنین است.
بهترین طرح‌ها همیشه در فرایند نظرخواهی از مشتری از بین می‌روند.
اگر باران می‌بارد، هوا سرد است یا هر دو مورد باهم، اتوبوس دیر می‌رسد.
همیشه یک مشکل دیگر وجود دارد.

Nic

Related post

دیدگاهتان را بنویسید