سایبورگ: هر آنچه که باید بدانید
آشنايی با سايبورگ و کاربردهای آن
مفهوم سایبورگ به معنی افزودن قابلیت های الکترونیکی و مکانیکی به بدن جاندار زنده است که اهداف بلند پروازانه رسیدن به فرا انسان ها را دنبال میکند.
سایبورگ (به انگلیسی: cyborg) مفهوم جذابی است که برای اولین بار در فیلم های تخیلی ذهن انسان ها را درگیر خودش کرد ، هر کسی فیلم ترمیناتور را دیده باشد می تواند بگوید سایبورگ بودن مفهوم جذابی است. چه کسی هنگام تماشای لباس آیرون من در سری فیلم های فیلم انتقام جویان ، شگفت زده نشده است؟ یا تحت تاثیر شاخک های دکتر اختاپوس در فیلم اسپایدر من قرار نگرفته است؟
ایده فراتر رفتن انسان از محدویت های طبیعی با کمک فناوری ، مفهوم چالش برانگیزی است.
سایبورگ را میتواند به عنوان فناوری آینده و در حال پیشرفت در نظر گرفت که اهدافی بلند پروازانه برای رسیدن به فرا انسان ها را دنبال میکند.
سایبورگ چیست؟
برای تعریف سایبورگ بهتر است چند تعریف رایج درباره ان را بیان کنیم :
۱ – انسانی که دارای فرایندهای بیولوژیکی خاصی است که توسط دستگاه های مکانیکی یا الکترونیکی کمک یا کنترل می شود.
۲ – ترکیبی از انسان و ماشین که در فیلم ها و رمان های علمی تخیلی رایج شده است.
۳ – ماشین هایی که توسط مغز انسان کنترل می شوند و بدنه هایی از قطعات مکانیکی غیر آلی دارند.
همانطور که میبینید تعاریف خیلی زیاد و متنوعی برای سایبورگ cyborg وجود دارد ولی مفهوم اصلی تکرار شده در همه آنها این است که طبیعت و تکنولوژی در هم تنیده شده اند تا یک محصول پیشرفته تر بسازند.
هر چیزی که دارای ارگانیسم سایبرنتیک cybernetic organism باشد یعنی ارگانیسمی که از ادغام سیستم های طبیعی و مصنوعی بوجود آمده است ، به عنوان سایبورگ در نظر گرفته می شود. بنابراین یک سایبورگ اساسا یک موجود زنده محسوب می شود که با افزودن وسایل مصنوعی و فناوری ، تقویت شده است.
براساس این تعریف فردی که در گذشته خیلی دور زندگی می کرده میتوانسته فردی که از عینک یا لنز تماسی استفاده می کرده است را به عنوان یک سایبورگ در نظر بگیید ، چرا که عینک و لنز ، اضافاتی هستند که به شخص قابلیتی را می دهند که قبلا نداشته است.
ولی سایبورگ در دنیای مدرن بیشتر به اضافه کردن فناوری های الکترونیکی گفته می شود که توانایی های فرد را به میزان قابل توجهی افزایش بدهند یا قابلیت های جدیدی به او اضافه کنند.
برخی اهداف بلندپروازانه سایبورگ رسیدن به افزایش طول عمر با دستکاری ژنتیکی یا رسیدن به فناوری جاودانگی با آپلود زندگی در نوعی فضای ذخیره سازی ابری برای حفظ دائمی خاطرات و انتقال به بدن جدید است.
تاریخچه ایجاد سایبورگ
سایبورگ قبل از این که به واقعیت بپیوندد در تصورات بشر وجود داشته است.
داستان های اساطیری یونانی درباره مجسمه های برنزی و طلایی نوشته شده است که در صورت نیاز توسط سازندگانشان زنده می شدند.
گولم های افسانه ای یهودی ، اشیایی انسان نما بودند که از دستور انسان اطاعت می کردند.
با این وجود این تعاریف به ربات نزدیک تر هستند تا سایبورگ به مفهوم امروزه .
اولین مفهوم درست از سایبورگ که به ذهن انسان رسید ، ویژگیهای ربات و انسان را همزمان داشتند و در داستان های علمی تخیلی قرن ۱۹ به نمایش در آمدند.
در سال ۱۸۱۸ در رمان کلاسیک فرقه مری شلی از فرانکنشتاین استفاده شده است که بخش از آن انسانی است.
در سال ۱۸۴۳ ، ادگار آلن پو ، رمانی نوشت که در آن فردی از پروتزهای اضافه استفاده کرده بود. این شخصیت ها را میتوان به عنوان نسخه خام یک سایبورگ در نظر گرفت.
از چندین سال قبل فیلم های علمی تخیلی شروع به استفاده از مفهوم سایبورگ در شخصیت هایشان کردند که شروع آن با شخصیت T-800 در فیلم ترمیناتور بود. مرد آهنی در دنیای مارول ، سایبورگ از دی سی ، دارت ویدر و لوک اسکای واکر در فرانچایز جنگ ستارگان ، همه نمونه هایی از سایبورگ در تخیل انسانی هستند.
ولی سیر تکامل سایبورگ در زندگی واقعی نیز بسیار جالب است . اغلب تلاش های اولیه برای سایبورگ سازی cyborgization به عنوان راهی برای بازگرداندن عملکرد بدن در افرادی است که از آن ها محروم بودند. بنابراین اولین سایبورگ ها در تعریف ساده تر میتوانند اولین انسان هایی باشند که از عینک یا پروتز های ساده و غیر الکترونیکی استفاده می کنند.
با این حال در معنای الکترونیکی آشناتر این اصطلاح ، اولین سایبورگ ها ، افرادی بودند که ایمپلنت هایی به آن ها چسبانده می شد. مثلا افرادی که ضربان ساز قلب برای کمک به عملکرد قلبشان در آن ها کار گذاشته می شد.
انواع سایبورگ
کاشت حلزون گوش در دهه ۱۹۵۰ برای ایجاد حس شنوایی در افرادی که آسیب گوش داخلی داشتند شروع شد ، این افراد هم از این نظر سایبورگ محسوب می شوند.
توسعه پروتز های هوشمند نیز بخشی از توسعه سایبورگ است. پیشرفته ترین این پروتزها میتوانند مستقیما توسط تکانه های عصبی مغز کنترل شوند و به افرد امکان میدهد که عملکرد طبیعی بدن را تا حدودی بازگردانند.
کاشت ریزتراشه هایی برای اندازه گیری عناصر حیاتی بدن از جمله ضربان قلب ، قند خون و غیره نیز بخشی از سایبورگ سازی محسوب می شوند.
اخیرا فناوری های کمتر تهاجمی مانند چسباندن چسب هایی روی پوست وجود دارد که عملکرد مشابهی دارند که حتی میتوانند داده های بدست آمده را به صورت دیجیتال ذخیره سازی کنند.
اولین سایبورگ که از نظر پزشکی معروف شد ، یک جانباز جنگ ویتنام به نام جان ری بود. او از سندرم Locked-In رنج می برد و به جز حرکت دادن چشم ها به هیچ طریقی نمیتوانست با دیگران ارتباط برقرار کند .
او بعد از عمل توانست با کامپیوتری که به مغزش متصل شده بود ارتباط محدودی با اطرافیان برقرار کند ولی متاسفانه مدت کوتاهی بعد از جراحی در سال ۱۹۹۷ از دنیا رفت .
نمونه هایی از سایبورگ در زندگی واقعی
نیل هاربیسون Neil Harbisson : یکی از بنیانگذاران بنیاد سایبورگ است، این هنرمند کور رنگ بریتانیایی ، آنتنی در جمجمه خود کار گذاشته که باعث می شود رنگها را به صورت ارتعاشاتی در سر خود مشاهده کند و همچنین به او اجازه میدهد موسیقی گوش دهد و سیگنالهای الکترومغناطیس دیگری را دریافت نماید.
این آنتن نه تنها نور مرئی بلکه سایر تابش های الکترومغناطیسی مانند اشعه ماورا بنفش و مادون قرمز را تشخیص میدهد و قابلیت های حسی او را گسترش داده است. همچنین دستگاه دیگری به نام تاج خورشیدی دارد که به او امکان میدهد پیشرفت زمان را به عنوان نقطه ای از گرما که در اطراف سرش می چرخد را پیگیری کند و به این ترتیب اندام حسگر زمان دارد.
مون ریباس Moon Ribas : یکی دیگر از بنیانگذاران بنیاد سایبورگ است و او ایمپلنتی به نام سنسور لرزه ای در آرنج خود دارد که به او اجازه میدهد با کمک اینترنت ، زلزله ها را در هر جای دنیا حس کند. او برای مدتی از یک سری عینک خاص به نام Kaleidoscopic Vision استفاده می کرد که به او این امکان را میداد که به جای اشکال فقط رنگ ها را ببیند و او را به طور منحصر به فردی با دیگر انسان ها متمایز می کرد.
نایجل آکلند مرد سایبورگی با بازوی پروتزی
نایجل آکلند Nigel Ackland : فردی است که با استفاده از پروتز تبدیل به سایبورگ شد ، او بازوی خودش را در اثر تصادف رانندگی از دست داده بود و با استفاده از یک ساعت بیونیک متصل به عضلات بازوی خود میتواند حرکت های پییچیده دست را انجام دهد.
جین نائومان مرد سایبورگی
جین نائومان Jens Naumann : جین در ۲۰ سالگی بینایی هر دو چشم خود را از دست دارد و تا ۱۷ سال هیچ درکی از نور نداشت در سال ۲۰۰۲ توسط آزمایشهایی که دکتر ویلیام دوبل روی او انجام داد توانست شکل ابتدایی از بینایی را بدست آورد. دستگاهی به قشر بینایی او در مغزش متصل شد که به دوربین هایی که نزدیک به چشم هایش نصب شده بود ، متصل شده ، متاسفانه مرگ دکتر دوبل منجر به توقف این پروژه گردید.
همچنین روی نائومان فناوری جایگزینی حسی کار شده است ، در این فرایند ، حس شنوایی برای جبران از دست دادن حس بینایی استفاده می شود د راین روش دوربینی فیلمرداری ، تصاویر را به صورت صدا به کاربر منتقل میکند و فرد میتواند اشیا را با صدای مرتبط با آن تشخیص دهد.