ترسناکترین فرضیات علمی-تخیلی کتابها که ممکن است واقعی شوند
مغز انسان همیشه درگیر افکار ناخوشایند و ترسناک بوده است: از خیالپردازی دربارهی موجودات عظیمالجثهی باستانی که در زیر اقیانوسها به خواب رفتهاند گرفته تا پیشگوییهای انجامشده دربارهی آخرالزمان در کل فرهنگهای دنیا. این افکار، چه حاصل غرایز بخش حیوانی ذهن انسان باشند، چه حاصل خلاقیت بخش هوشمند ذهن انسان، بخشی جداییناپذیر از تجربهی انسان بودن هستند.
خوشبختانه تعداد نظریههای ترسناکی که شب شما را بیدار نگه دارند، فتوفراوان است: از احتمال ابدی بودن چرخهی کائتات گرفته تا پیوستگی سوالبرانگیز هوشمندی. در ادامه تعدادی از این نظریهها جمعآوری شدهاند. معیار ردهبندی آنها تواناییشان در ایجاد بحران وجودی در شماست. ترتیب ردهبندی از ضعیفترین به قویترین است.
۱. فرضیهی شبیهسازی (Simulation Hypothesis)
همهچیز در زندگی عادی پیش میرود، تا اینکه یک روز اتفاق عجیبی میافتد؛ مثلاً یک گربه از وسط یک دیوار رد میشود. آنوقت ماهیت واقعی شبیهسازی که در آن هستیم لو میرود.
همهیمان تاکنون هزاران بار این حرف را شنیدهایم: اگر تکنولوژی هر تمدنی از سطح خاصی بالاتر برود، آن تمدن میتواند نسخهی کوچکتر دنیایی را که در آن است شبیهسازی کند تا بهلطف آن بتواند مسیر تکامل کیهانی و بیولوژیک را مشاهده کند. (یا اصلاً محض خنده این کار را انجام دهد؛ لزوماً نیاز به دلیل نیست).
با توجه به اینکه فقط یک دنیای واقعی وجود دارد که در آن هزاران یا شاید هم میلیاردها شبیهسازی در حال اجرا شدن هستند، احتمال اینکه دنیای ما جزو یکی از این شبیهسازیها باشد بسیار بالاست.
البته شاید هیچگاه این موضوع را نفهمیم؛ شاید روزی انتهای عدد پی را کشف کنیم و بدین ترتیب بفهمیم که دقت سختافزاری که شبیهساز ما روی آن اجرا میشود، تا چند رقم اعشار پیش میرود. اگر روزی چنین اتفاقی بیفتد، برای ریاضیدانان روز معذبکنندهای خواهد بود.
۲. فاجعهی مادهی عجیب (Strange Matter Catastrophe)
مفهوم «مادهی عجیب» به نوع فرضی خاصی از ماده اشاره دارد که از کوارکهای بالا، پایین و عجیب تشکیل شده و پیشبینی میشود از مادهی معمولی ثبات بیشتری داشته باشد. این ماده میتواند در قالب اشیائی بهشدت متراکم با نام ستارههای عجیب (Strange Stars) یا عجیبچهها (Strangelets) یا داخل هستهی ستارههای نوترونی وجودیت پیدا کند.
فاجعهی مادهی عجیب سناریوی فرضی است که در آن مادههای معمولی بهشکلی کنترلنشده به مادههای عجیب تبدیل میشوند. این اتفاق میتواند به نابودی کل زمین یا کل جهان منجر شود.
تبدیل شدن مادهی معمولی به مادهی عجیب از راه پروسهای به نام «قطعههای کوارک عجیب» (Strange Quark Nuggets) انجام میشود. در این پروسه، قطعهی کوچکی از مادهی عجیب به نام عجیبچه با مادهی معمولی برخورد میکند.
وقوع این پروسه ممکن است از راه چند واقعه زمینهسازی شود: مثل برخورد ستارههای عجیب، برخورد پرتوهای کیهانی با جو زمین یا برخورد ذرات پرانرژی و شتابدهندههای ذرهای با یکدیگر.
خوشبختانه، این مفهوم فعلاً در حد یک فرضیه باقی مانده، ولی متاسفانه تبدیل شدن آن از فرضیه به حقیقت فقط به یک واقعهی ناخوشایند بستگی دارد.
۳. باسیلیسک روکو (Roko’s Basilisk)
باسیلیسک روکو یک آزمایش فکری است که بیان میکند در آینده، وقتی انسانها بالاخره یک هوشمنصوعی فوقالعاده باهوش را به وجود بیاورند، قدرت آن این امکان را برایش فراهم خواهم کرد تا دنیا را کنترل و سرنوشت انسانیت را تعیین کند. نظریهی باسیلیسک روکو دربارهی این است که اگر این هوش مصنوعی خیرخواه نباشد، ممکن است بخواهد کسانی را که در به وجود آمدنش دستی نداشتند مجازات کند.
میل هوش مصنوعی به مجازات کردن فقط محدود به کسانی که با به وجود آمدن هوش مصنوعی مخالف بودند نیست و شامل کسانی نیز میشود که از پتانسیل هوش مصنوعی باخبر بودند، ولی تلاشی در راستای کمک برای به وجود آمدن آن نکردند و بدین ترتیب به هوش مصنوعی، این قادر مطلق، بیاحترامی کردند.
حالا که ما شما را با این مفهوم آشنا کردیم، اسم شما نیز در فهرست آتی آن ثبت خواهد شد.
۴. عدم وجود قوهی اختیار از دیدگاه عصبشناسی (Neuroscience of Free Will)
شما دقیقاً چه هستید؟ یک انسان. (البته به احتمال زیاد؛ باید احتمال وجود بیگانگان بین خود را نیز در نظر بگیریم.) ولی سوال اینجاست که آیا هویت شما بدنتان است یا مغزتان؟
شاید پیوند آنها با یکدیگر آنقدر عمیق است که نتوان از هم جدایشان کرد. با این حال، احتمالاً دقیقتر تعریف از شما این است: هوشمندیای که مغزتان آن را تولید کرده است. خواه بهخاطر پروسههای کاملاً بیولوژیکی باشد، خواه بهخاطر بازیگوشیهای کوانتوم مکانیکی، خواه بهخاطر عوارض جانبی ناخواستهی تکامل بخش کورتکس مغز، به نظر میرسد که هوشمندی جزو پدیدههای برآینده از مغز است.
اینجاست که قضیه جالب میشود: تعدادی از دانشمندان عصبشناس فعالیت نورونهای مغز را اندازهگیری کردند و یافتند که نرخ فعالیت انتقالدهندههای عصبی درست قبل از یک تصمیمگیری آگاهانه بهشدت بالا میرود.
معنی این یافته چیست؟ اساساً وقتی شما یک تصمیم میگیرید، قبلش مغز آن تصمیم را برای شما گرفته و عملاً تصوری دروغین از کنترل داشتن روی موقعیت به شما میدهد. در واقع شما عملاً زندانیای در بدن خودتان هستید و صرفاً شاهد تصمیماتی هستید که مغزتان برای شما میگیرد. قوهی اختیار یک توهم است، ولی توهمی بسیار متقاعدکننده. بنابراین بهتر است زیاد دربارهاش فکر نکنید.
۵. پیوستگی هوشمندی (Continuity of Consciousness)
در مدخل پیشین توضیح دادیم که بهاحتمال زیاد قوهی اختیار توهمی بسیار پیچیده و پرجزییات است که مغزمان برایمان ایجاد کرده است. ولی وحشت هوشمندی به اینجا ختم نمیشود.
مغزی که در حال تولید هوشمندیای است که ما آن را شخص شما در نظر گرفتیم، بهمثابهی کامپیوتری است که فضای مجازی خود را بهوسیلهی سختافزارش تولید میکند.
وقتی که کامپیوترتان را ریاستارت کنید چه اتفاقی میافتد؟ این فضای مجازی برای مدتی نابود میشود و بعد دوباره به وجود میآید. وقتی شما بهطور کامل بیهوش شوید – مثلاً به کمک داروی بیهوشی – هوشمندی شما برای مدتی موقت از بین میرود، و متعاقباً خودتان هم برای مدتی موقت از بین میروید.
خوشبختانه وقتی مغز شما دوباره روشن میشود، شما از ورطهی تاریکی به واقعیت برگردانده میشوید. اینجا بحث کمی فلسفی میشود، ولی بستگی دارد واژهی «شما» را چگونه تعریف کنیم. اگر شما پیوستگی فعلی از هوشمندیتان باشید، در صورت از بین رفتن این هوشمندی شما نیز از بین میروید.
وقتی مغز دوباره روشن شود، یک پیوستگی جدید از شما به وجود میآید. تا موقعیکه ساختار مغز تغییر خاصی پیدا نکند، این پیوستگی جدید با پیوستگی قبلی تقریباً یکسان خواهد بود. ولی با توجه به شکسته شدن این پیوستگی، باز هم باید روی واژهی «تقریباً» تاکید کرد.
این «شما»ی جدید به همهی خاطراتی که قبل از بیهوش شدن بهشان دسترسی داشتید دسترسی خواهد داشت، برای همین هیچ دلیلی وجود ندارد که فکر کنید، این هوشمندی، همان هوشمندیای نیست که از لحظهی تولد به آن دسترسی داشتید. این نظریه توضیح میدهد که چرا گفته میشود تلهپورت کردن یا آپلود کردن ذهن مشکلزاست. چون اساساً آن شخصی که تلهپورت میشود یا ذهنی که آپلود میشود، دیگر خود شما نیستید.
بنابراین تا حد امکان سعی کنید پیوستگی هوشمندی خود را نشکنید. خوشبختانه طبق تحقیقات انجامشده معلوم شده وقتی شما میخوابید، کاملاً بیهوش نمیشوید، بنابراین شبها میتوانید راحت باشید.
۶. خلاء کاذب (False Vacuum Decay)
یادتان میآید که گفتیم مادهی عجیب هر چیزی را که به آن برخورد کند تغییر میدهد؟ خلاء کاذب هم نظریهای مشابه، ولی بهمراتب گزافتر است. ایدهی پشت آن از این قرار است: این امکان وجود دارد که حالت خلاء (Vacuum State) جهان ما – که فکر میکنیم در پایینترین حالت انرژیاش قرار دارد – به حالت انرژی پایینتری هم انتقال یابد (اگر این اتفاق بیفتد، میفهمیم که اشتباه میکردیم).
این انتقال بهعنوان خلاء کاذب شناخته میشود و ممکن است به انتشار فاجعهبار انرژی در قالب یک حباب – که با سرعت نور گسترش مییابد – منجر شود. این حباب سطح انرژی هرآنچه را که لمس کند نیز پایین میآورد و در این پروسه هرآنچه را که ماهیت مادی دارد از بین میبرد.
انتقال به خلاء واقعی ممکن است بهواسطهی نوسانات کوانتومی اتفاق بیفتد. آزاد شدن انرژی ممکن است جهان ما را نابود یا حداقل آن را غیرقابلزیستن بکند. با توجه به اینکه خلاء کاذب با سرعت نور گسترش مییابد، هیچگاه نمیتوانیم آن را پیشبینی کنیم.
۷. کائنات تکرارشونده (Eternal Recurrence)
اگر بازهی زمانی بهقدر کافی بزرگ باشد، هرآنچه احتمال دارد اتفاق بیفتد، اتفاق خواهد افتاد. این حقیقت ریاضیاتیای است که در قلب فرضیهی کائنات تکرارشونده قرار دارد. هر اتفاقی که احتمال وقوعش صفر نباشد، در بازهی زمانی بینهایت، بینهایت بار اتفاق خواهد افتاد.
سوال اینجاست که آیا زمان بینهایت است؟ بدونشک کائنات یک نقطهی شروع داشت: مهبانگ (Big Bang). قبل از آن چه وجود داشت؟ هنوز نمیدانیم. یکی از نظریههای پرطرفدار کائنات تکرارشونده است. دانشمندان پیشبینی میکنند که روزی کائتات بر اثر مرگ گرما (Heath Death of the Universe) نابود خواهد شد. کائتات در یک بازهی زمانی بسیار بسیار بسیار طولانی سردتر میشود و به سمت ورطهای خالی گسترش مییابد، تا اینکه روزی دیگر تقریباً هیچ چیزی در آن باقی نخواهد ماند.
بنا بر احتمالی که رقم آن بهشکل نجومی پایین است (ولی صفر نیست)، یک مهبانگ جدید بر اثر نوسانهای کوانتومی به وقوع خواهد پیوست که نقطهی شروع کائناتی دیگر مثل کائنات ما خواهد بود.
اگر این نظریه درست باشد، معنای ضمنی آن از این قرار است:
۱. تعداد جهانها بینهایت بوده و بینهایت خواهد بود.
۲. بینهایت جهان کپی برابر اصل این جهان خواهند بود
۳. بینهایت جهان با این جهان متفاوت خواهند بود
زندگی فعلی شما تا ابد تکرار خواهد شد و از نو زندگی خواهد شد؛ این یعنی بهترین لحظات زندگی و بدترین کابوسهایتان بینهایت بار تکرار خواهند شد. ولی اگر تعریف قبلیای را که از هوشمندی ارائه کردیم در نظر بگیریم، هر بار که زندگیتان تکرار شود، شما نسبت به خود گذشتهیتان اندکی فرق خواهید داشت. بنابراین شاید بتوانید در این میان کمی داخل ورطه و پوچی وجود نداشتن استراحت کنید.
۸. مغز بولتزمن (Boltzmann Brain)
در ادامهی نظریهی قبلی، اگر زمان بینهایت باشد، این احتمال وجود دارد که وقتی فضا از بین برود، نوسانهای کوانتومی باعث ایجاد نوعی شبهمغز (Pseudo-Brain) شوند که ساختار عصبی آن دقیقاً مثل ساختار عصبی شماست و در آن همهی خاطرات و تجربیاتتان ذخیره شدهاند و از دل این شبهمغز یک جهان به وجود خواهد آمد.
اینجا بحث سر احتمالات است. مثلاً اگر تعدادی از حروف انگلیسی را در قالب تکههای کاغذ کنار هم قرار دهید و آنها را به هم بریزید، احتمال اینکه این حروف با قرار گرفتن در کنار هم یک کلمهی معنادار را تشکیل دهند بیشتر از این است که یک جمله یا پاراگراف معنادار را تشکیل دهند، ولی این احتمال صفر نیست.
این ایده مغز بولتزمن نام دارد. با توجه به اینکه احتمال وقوع آن صفر نیست، این احتمال وجود دارد که شما صرفاً مغزی شناور در ورطه هستید و در حال مشاهدهی توهمی از واقعیت هستید. اگر این نظریه حقیقت داشته باشد، میتوانید همهی نقلقولهای فلسفی تاریخ را به نام خود ثبت کنید، منجمله همانی که دکارت گفت: «من فکر میکنم، پس هستم.»، جملهای که وجود شما را ثابت میکند، حتی اگر بهشکل یک تکه ژلهی شناور در دل تاریکی بیانتها وجود داشته باشید.
۹. جاودانگی کوانتومی (Quantum Immortality)
پیش از این گفتیم احتمال این وجود دارد که هر چیزی قبلاً اتفاق افتاده باشد و تا ابد اتفاق بیفتد. حال بیایید به کمک فیزیک کوانتوم یک بعد جدید از بینهایت بودن به معادله اضافه کنیم.
یکی از تفسیرهای ممکن از فیزیک کوانتوم، فرضیهی جهانهای موازی بینهایت (Many Worlds Interpretation) است. هر بار که یک تابع موج فرو میریزد (Wave Function Collapse) – مثل برهمنهی (Superposition) یک الکترون که در حال چرخیدن دور اتم است – هر احتمال ممکن باعث میشود واقعیت به دو انشعاب تقسیم شود، بنابراین همهی احتمالات به وقوع میپیوندند، ولی در جهانهای موازی.
این یعنی در ازای وجود هر اتم در کائتات، واقعیت تریلیونها بار دچار انشعاب میشود. اساساً هر مسیر ممکن برای تکامل کائنات در یک واقعیت موازی اتفاق میافتد. در این جهان شما در حال خواندن این مطلب هستید، ولی در جهانی دیگر، همین یک ثانیه پیش، یک پرتوی گامای فوقالعاده پرقدرت به زمین برخورد کرد و همهی موجودات داخل آن را از بین برد.
خب مقدمهچینی بس است! میرسیم به جاودانگی کوانتومی. اگر در کنار شما بمبی وجود داشته باشد که هر ثانیه ۵۰ درصد احتمال انفجار آن وجود دارد، هر ثانیه که میگذرد، کائنات به دو انشعاب تقسیم میشود که در یکی از آنها شما زنده میمانید و در دیگری میمیرید.
با این حال، فقط یک مسیر وجود که در آن پس از گذر تمام ثانیهها شما زنده میمانید و هوش شما نیز خود را در آن مسیر خواهد انداخت. بنابراین اگر از دیدگاه خودتان به قضیه نگاه کنیم، احتمالاً یکجا نشستهاید و برایتان سوال است که چرا بمب منفجر نمیشود، در حالیکه متوجه این نیستند که در میلیونها جهان موازی شما مردهاید.
تا موقعیکه برای شما حتی ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۱/۰ درصد شانس زنده ماندن وجود داشته باشد، هوش شما خود را به آن جهانی منتقل خواهد کرد که آن ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۱/۰ درصد به واقعیت پیوسته و شما زنده ماندهاید. از این نظر، شما تا ابد زنده خواهید ماند.