آیا انسان‌ تنها از ۱۰ درصد قدرت مغز خود استفاده می‌کند؟

 آیا انسان‌ تنها از ۱۰ درصد قدرت مغز خود استفاده می‌کند؟

مغز

این جمله عین نقل و نبات در محافل مختلف از زبان پیر و جوان شنیده می‌شود که انسان تنها از ده درصد قدرت مغزش بهره‌برداری می‌کند. این جمله آن‌قدر رواج پیدا کرده که برای اکثر مردمِ حال حاضر دنیا تشخیص این مسئله دشوار خواهد بود که آیا این گزاره صحیح است یا خیر. ماجرای استفاده از ۱۰ درصد قدرت مغز حتی به افراد مشهور مثل آلبرت انیشتین هم نسبت داده شد که افرادی مثل انیشتین با آن ذکاوت بسیار بالا تنها از بخش اندکی از ظرفیت مغزشان استفاده کرد‌ه‌اند. با این حال، چه شخص یا اشخاصی توانسته‌اند حداکثر ظرفیت مغزی انسان را بسنجند؟ این دسته از افراد با چه متر و معیاری به این نتیجه رسیده‌اند که تنها ۱۰ درصد از حداکثر ظرفیت مغز توسط بشر قابل استفاده است؟

مغز انسان از منظر علم بافت‌شناسی، از دو ماده‌ی سفید و خاکستری تشکیل شده است. به صورت کلی هسته‌های مغزی در بخش خاکستری قرار گرفته‌اند. از دید بسیاری از محققین در زمان‌های گذشته، بخش اعظمی از مغز فعال نبوده و به همین ترتیب هسته‌های بخش خاکستری غیرفعال باقی می‌مانند. با این حال تقریبا بیست سالی می‌شود که اکثر محققین به این عقیده رسیده‌اند که مغز انسان در تمامی سطوح خود فعال بوده و اگر غیر از این باشد، حافظه و خودآگاه انسان کارایی بی‌نقص و همیشگی‌اش را نخواهد داشت. با این تفاسیر، شاید در حال حاضر این سوال در ذهن‌تان شکل گرفته ماجرای استفاده از ۱۰ درصد قدرت مغز از کجا نشئت گرفته و چطور در سطح جهانی گسترش یافته است؟

ویلیام جیمز؛ مسبب اصلی تمامی این ماجراها

 

ماجرای راز ۱۰ درصدی مغز به زمانی برمی‌گردد که دو روان‌شناس مطرح دانشگاه هاروارد به نام‌های ویلیام جیمز و بوریس سیدیس در دهه‌ی ۱۸۹۰ به این نطق پرداخته‌اند که انسان از ده درصد از مغزش استفاده کرده و مردم تنها بخش اندکی از قدرت ذهنی‌شان را به طور کامل بهره‌برداری می‌کنند. بعدها مقالات و کتاب‌هایی در این زمینه نوشته شد اما سکوی پرتاب این فرض توسط یک رمان‌نویس مشهور آمریکایی بنا نهاده شد. جان کمپبل در سال ۱۹۳۲ میلادی، داستان کوتاهی نوشت مبنی بر این‌که هیچ انسانی در کل تاریخ نتوانسته حتی از نصف مغز خودش استفاده کند. تسریع پخش این ایده بعدها توسط دیل کارنگی، نویسنده‌ی به شدت پرطرفدار آمریکایی انجام شد؛ چراکه بازتاب حرف‌های ویلیام جیمز را مجدد به زبانی ساده‌تر، بدون در نظر گرفتن تبعات بعدی‌اش بیان کرد.

البته باید به این نکته هم اشاره کرد که جراحان حوزه‌ی عصب هم در ترویج ماجرای استفاده از قدرت ۱۰ درصدی مغز بی‌تقصیر نبوده‌اند. جراحان قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به دلیل عدم پیشرفت همه جانبه‌ی علوم پزشکی و فناوری در تشریح مغز نتوانسته بودند به بهترین درجه از آگاهی درباره‌ی مغز برسند. جراحان و عصب‌شناسان متوجه شده بودند بخش اعظمی از بافت سفید مغز، توسط سلول‌های گلیال تشکیل شده است؛ سلول‌هایی که نقش پشتیبانی را ایفا کرده و در واقع عملکرد آن‌چنان بارزی از خود نشان نداده بودند. در واقع فعلا این باور وجود دارد که تعداد زیاد سلول‌های گلیال باعث شده ماجرای استفاده از ۱۰ درصد قدرت مغز بین اصحاب حوزه‌ی علمی پخش شود.
چند دلیل برای رد این فرضیه‌ی مشهور

 

قدرت مغز

 

با این‌که طرفداران بسیار زیادی همچنان در سطح بین‌الملل مصرانه از این فرضیه‌ی ۱۰ درصدی دفاع می‌کنند، باید چند دلیل برای این ماجرا ارائه کرد تا از بیخ و بن به اشتباه بودن این فرض بتوان به خوبی پی برد. دلایل پیشِ رو در حال حاضر توسط هواداران این فرضیه‌ی اشتباه با توجه به فناوری و دانش کنونی قابل دفاع نیست.

پاتولوژی

 

دانشمندان با چند دلیل و برهان منطقی این فرض که انسان فقط از ۱۰ درصد مغز استفاده می‌کند را با قدرت رد می‌کنند. اول از همه این‌که اگر فرض کنیم ما تنها از ۱۰ درصد مغزمان برای کارهای روزمره استفاده می‌کنیم، بنابراین آسیب به سایر مناطق مغز نباید اختلالی را در عملکردمان ایجاد کند. با این حال، آزمایش‌هایی انجام شده که حتی کوچکترین آسیب به مغز می‌تواند موجب اختلال یا از دست رفتن یک توانایی در فرد شود. یک لحظه غفلت و آسیب جزئی به مغز، آسیب‌های جبران‌ناپذیری به دنبال خواهد داشت.

فناوری تصویربرداری

 

پژوهشگران یک قدم پای خود را فراتر برده و به این نتیجه رسیده‌اند که اصلا مهم نیست یک انسان تا چه اندازه فعالیت دارد. یک فرد، خواه یک کارگر و خواه یک زن خانه‌دار، از تمامی مناطق مغزش استفاده کرده و تمامی بخش‌های مغز به نوعی فعال هستند. ماجرا اینجاست هر فردی معمولا بسته به نوع زندگی و روتینی که به صورت روزمره دارد، بخش‌های خاصی از مغزش در طول شبانه‌روز فعال‌تر است. فعلا بر اساس تحقیقات مختلف ثابت شده، هیچ نقطه‌ای از مغز به صورت کامل خاموش و ناکارآمد نیست. دانشمندان با استفاده از فناوری‌های تصویربرداری مثل PET و fMRI توانسته‌اند فعالیت یک مغز سالم و طبیعی را به طور کامل رصد کنند. نکته‌ی جذاب ماجرا اینجاست حتی در طول استراحت و خواب عمیق، تمامی بخش‌های مغز انسان سطحی از فعالیت را از خود نشان می‌دهد. تنها در حالتی مغز انسان به اصطلاح خاموش باقی می‌ماند که آسیبی جدی به منطقه‌ی مذکور وارد شود.

فیزیولوژی

 

 

می‌توان از لحاظ فیزیولوژی هم اثبات کرد که مغز انسان به صورت تمام و کمال فعال است. با این‌که مغز تنها دو درصد از وزن کل بدن را به خود اختصاص می‌دهد، نزدیک به بیست درصد از انرژی بدن به مغز تعلق می‌گیرد. اگر فرض کنیم تنها ده درصد از ظرفیت مغز به کار می‌آید، بنابراین نیازی نیست تا اکسیژن و مواد مغذی زیادی به مغز انتقال یابد. بنابراین، در حین تکامل بشریت، مغز انسان باید رفته رفته کوچک‌تر می‌شد؛ چراکه بر اساس نظریه‌ی انتخاب طبیعی، تکامل بشر و موجودات به سمت تبدیل به یک موجود قوی‌تر می‌بایست انجام شود. در نهایت به خوبی مشخص شد که تکامل موجب شد تا علاوه بر افزایش چین و شکنج‌های بافت مغز، حجم و ابعاد مغز انسان هم به‌واسطه‌ی تکامل افزایش قابل توجهی پیدا کند.

آناتومی

 

علما و دانشمندان در گذشته تصور می‌کرده‌اند که هر بخش از مغز مسبب انجام یک کار خاص است. این باور تا حدودی درست است و هر لوب از مغز، مسئول انجام یک کار خاص است. با این حال، چیزی که بعدها توسط دانشمندان به ثبت رسید در این مسئله است که مناطق مختلف مغز با یکدیگر در تعامل هستند. برای مثال لوب پس‌سری یا اکسی‌پیتال مسبب پردازش اطلاعات مربوط به بینایی است اما در تعامل با سایر لوب‌ها این قدرت را دارد تا اطلاعات خروجی کاملی را به عضلات منتقل سازد.

با پیشرفت دانش آناتومی و علم تشریح مشخص شد که لوب‌های مغز چه تعامل‌‌هایی با یکدیگر از طریق مسیرهای عصبی دارند. همچنین محققین برای بررسی ریز ساختارهای مغز، با استفاده از تکنیک Single-unit recording، الکترودهای کوچکی در بخش‌های مختلف مغزی قرار می‌دهند تا تنها فعالیت یک سلول رصد شود. اگر فرض کنیم تنها ۱۰ درصد از سلول‌ها فعال و مابقی غیر فعال هستند، این تکنیک نمی‌توانست فعالیت بخش اعظم سلول‌های مغز را بررسی کند. ذکر این نکته هم الزامی است که اگر قرار باشد ۹۰ درصد سلول‌های مغز غیرفعال باشند، بدن انسان برای جلوگیری از رفتار تهاجمی سیستم ایمنی مجبور است تا از طریق تخریب سلول‌های غیرفعال، انرژی و مواد مغذی را به سایر سلول‌های فعال تقدیم کند.

چگونه از حداکثر ظرفیت مغز استفاده کنیم؟

 

حالا که با دلیل و منطق تقریبا به این عقیده رسیده‌اید که ماجرای ۱۰ درصد استفاده از مغز تنها یک حرف واهی و بر اساس اطلاعات کم در زمان گذشته بوده، به احتمال بسیار زیاد سوالی جدید در ذهن‌تان ایجاد شده است: باید برای بهبود کارایی مغز چه اقداماتی را انجام دهیم؟ آیا دستور العمل خاصی از لحاظ علمی تهیه شده که از آن بی‌خبر هستیم؟ می‌توان برای پاسخ به این دسته از سوالات مشابه، توصیه‌هایی را در پنج دسته ارائه داد که اصلا و ابدا تن دادن به آنها کار طاقت‌فرسا و سختی نیست.

خوب بخوابید

 

انسان به طور معمول به هفت الی هشت ساعت خواب در طول یک شبانه‌روز نیاز دارد. فارغ از مسائل دیگر، اگر ذهن و مغز مدام در حال کار باشد، کارایی فرد به تدریج کم می‌شود. بنابراین، خواب کافی و مناسب می‌تواند قدرت حافظه را افزایش داده و همچنین از خستگی و فرتوت شدن ذهن به شدت جلوگیری کند. به نظر می‌رسد هر اندازه خواب عمیق‌تر باشد، مغز با قدرت بیشتری بعد از بیداری به کار خود ادامه می‌دهد. حداقل این دیدگاهی است که دانشمندان با بررسی جنبه‌ی حفاظتی خواب در زمینه‌ی عصب‌شناختی ابراز کرده‌اند.

مواد مغذی بخورید

 

محققین به این نتیجه رسیده‌اند که استفاده از آنتی‌اکسیدان‌ها مثل ویتامین E و بتا کاروتن می‌تواند نه تنها بافت مغز، بلکه سایر بافت‌های بدن را از خطر بیماری‌های مزمن نجات دهد. با جست‌وجو در موتور جست‌وجوهایی مثل گوگل می‌توانید به لیست مواد خوراکی آنتی اکسیدانی دسترسی پیدا کند. ضمن این‌که میوه‌های رنگی و سبزیجات مثل اسفناج، سیب‌زمینی و بلو بری معدن ماده‌های آنتی اکسیدانی هستند.

این توصیه را احتمالا در هر مقاله‌‌ی دیگری مطالعه کرده‌اید، اما به شدت اهمیت دارد که در مصرف روغن و غذاهای پرچرب احتیاط کنید. اسید چرب اومگا ۳ در ماهی‌ها به وفور یافت می‌شود و به شدت برای سلامتی مغز سودمند است. مصرف اومگا ۳ حداقل دو مرتبه در طول هفته می‌تواند به سلامت مغز و افزایش کارایی این عضو کمک به‌سزایی کند.

آب بنوشید

 

مصرف آب باید حد و اندازه‌ی مطلوبی داشته باشد. اگر مصرف آب به صورت مستمر به شدت کم باشد، به کلیه‌ها فشار آمده و از طرفی دیگر غلظت خون افزایش خواهد یافت. به تبع، اختلالات دیگری شکل می‌گیرد که برای سلامتی بدن مضر خواهد بود. افزایش آب بدن به صورت بی‌رویه هم مشکلات گوارشی دیگری را به فرد القا می‌کند. انسان به طور عادی باید در طول شبانه‌روز هفت الی هشت لیوان آب بنوشد. یکی از مزیت‌های مصرف کافیِ آب، محافظت بدن در برابر سردرد و سرگیجه است. از طرفی، در مطالعه‌ای مشخص شده اگر تنها دو درصد بدن دهیدراته (کاهش آب) شود، اختلالاتی در حیطه‌ی ادراکی ممکن است رخ دهد.

این نکته را هم باید مد نظر داشت که مصرف کافئین تنها در مقدار کم و به صورت موقت برای افزایش کارایی مغز ارزشمند است. اگر کافئین به صورت مستمر و در مقدار بسیار زیاد مورد مصرف قرار گیرد، عملکرد مغز انسان دچار اختلالات بسیار زیادی می‌شود. بنابراین آب بهترین، در دسترس‌ترین و صد البته ارزان‌ترین نوشیدنی است که انسان می‌تواند برای بهبود وضعیت ذهنی‌اش به خوبی از آن بهره ببرد.

فشار خون‌تان را تنظیم کنید

 

افرادی که از فشار خون بالا رنج می‌برند، بر طبق مطالعه‌ای مشخص شده که معمولا در مواجهه با چالش‌های ذهنی و ادراکی با مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو می‌شوند. فشار خون بالا باعث می‌شود تا سد خونی-مغزی واقع در بافت مغز توسط مکانیسم‌هایی که با التهاب، استرس اکسیداتیو و سایر مولکول‌های درون خون دچار اختلال و پارگی شود. این اتفاق موجب می‌شود تا سلول‌های عصبی داخل بافت مغز در برابر مولکول‌های سمی آسیب‌پذیر باشند و همین موضوع باعث از بین رفتن کارایی عصبی مغز، کاهش قدرت ادراکی و صد البته کاهش قدرت ترمیم بافت مغز شود. هر اندازه سن انسان بیشتر شود، خطر افزایش فشار خون و به دنبال آن خطر بروز سکته‌ی قلبی هم افزایش قابل توجهی می‌یابد.

در سناریوی کاملا برعکس، اگر فشار خون به صورت مستمر از حد طبیعی کمتر باشد، خون به درستی به مغز نمی‌رسد. شدت جریان خونِ کم مساوی است با انتقال کم اکسیژن و مواد مغذی به مغز. قطع به یقین همان‌طور که افزایش فشار خون نمی‌تواند برای کارایی مغز سودمند واقع شود، افت فشار خون به صورت دائمی هم معضلات منحصر به خودش را به دنبال خواهد داشت.

ورزش کنید

 

از قدیم گفته‌اند که عقل سالم، در بدن سالم. بنابراین اقدام برای ورزش، نه تنها برای بهبود وضعیت جسمانی شما خوب است، بلکه قدرت مغز را هم قطع به یقین افزایش خواهد داد. فعالیت فیزیکی در واقع موجب تغییراتی در ساختار و عملکرد مغز می‌شود؛ چراکه ورزش‌های هوازی می‌تواند جریان خون را به اندام‌ها مثل مغز افزایش داده و نقل و انتقال انرژی را هم بیشتر کند. بدیهی است که هر اندازه گلوکز بیشتری به مغز برسد، سلول‌های مغزی هم با انرژی بیشتری به فعالیت می‌پردازند. اصلا یکی از دلایلی که توصیه می‌شود صبحانه هیچ وقت ترک نشود و بهتر است در هنگام صبحانه، مقداری کربوهیدرات و مواد قندی در سبد غذایی باشد، به همین موضوع برمی‌گردد که مغز به انرژی بسیار زیادی برای شروع کارهای روزمره نیاز دارد.

البته لازم به ذکر است که ورزش هم باید بر طبق یک سری استانداردها انجام گردد. برای مثال فشار آوردن بسیار زیاد و غیر منطقی به بدن، انجام فعالیت‌های بسیار سنگین و طاقت‌فرسا اصلا و ابدا برای سلامتی جسمانی و ذهنی مفید نیست. چه بسا با انجام ورزش‌های سنگین به صورت روزمره، به بدن آسیب وارد شود. ضمنِ این‌که دستگاه عضلاتی و اسکلتی بدن به‌واسطه‌ی ورزش سنگین درگیر اختلال و مشکلاتی می‌شود، عروق بدن هم به طور غیر طبیعی شکل می‌گیرند. ورزش‌های بی‌رویه و سنگین موجب اتساع و گشادشدگی عروق می‌شود. به همین ترتیب، خطر بیرون‌زدگی عروق یا آنوریسم در کاسه‌ی سر افزایش می‌یابد. بنابراین، برای انجام ورزش حتما باید با آگاهی کامل، به فعالیت‌های مختلف تن داد. قطع به یقین، تصمیم به انجام ورزش‌های بی‌رویه و به شدت سنگین، تبعات جبران‌ناپذیری بر بدن و صد البته مغز به دنبال خواهد داشت.

به مغزتان هم ورزش دهید!

 

اگر گوشی هوشمند خوبی داشته باشید، احتمالا با برنامه‌هایی که ادعا می‌کنند به ذهن‌تان قرار است تمرین بدهند روبه‌رو شده‌اید. چنین نرم‌افزار و بازی‌های ویدیویی شاید اساس و بنیاد کاملا علمی و آکادمیک نداشته باشند، اما در هر صورت ذهن‌تان را قلقلک می‌دهند تا اندکی ورزش کند. جالب است بدانید تمریناتی از این قبیل موجب کاهش خطر زوال عقلی (دمانس) می‌شود.

در حقیقت هر نوع تمرین ذهنی می‌تواند موثر باشد. حل کردن پازل، مطالعه، یادگیری زبان‌های جدید و حتی حل کردن جدول می‌تواند به بهبود قدرت مغز بینجامد. قطع به یقین، هر اندازه از مغز بیشتر کار گرفته شود، قدرت و ظرفیت مغز هم به مراتب بیشتر از سایرین می‌شود. اگر در کنار وب‌گردی و بازی با موبایل، از نرم‌افزارهای تقویت ذهن به صورت روزمره استفاده کنید، به تدریج تمرکز و سایر توانایی‌های ادراکی‌تان بهبود می‌یابد. بنابراین به جای پذیرفتن یک باور اشتباه، بهتر است تلاش کنیم تا از مقدار بیشتری از ظرفیت سلول‌های درون مغزمان به نحو احسن استفاده کنیم.

Nic

Related post

دیدگاهتان را بنویسید