کتاب «روح ناآرام»؛ داستانی از زندگی در دوران استالینیسم

 کتاب «روح ناآرام»؛ داستانی از زندگی در دوران استالینیسم

کتاب روح نا آرام

روسیه رازهای فراوانی را با خود حمل می‌کند؛ کشوری که دوره هولناکی از استبداد را پشت سر گذاشته است و امروز هم با ساختاری استبدادی و فاسد دست به گریبان است. کتاب «روح نا‌آرام» به یکی از مهم‌ترین دوران‌ها در حکومت شوروی می‌پردازد. دورانی که میلیون‌ها نفر به اردوگاه‌های کار اجباری فرستاده شدند و از آن زنده بازنگشتند. کتاب فوق نثری داستانی دارد اما در حقیقت یک کتاب تاریخی است و نویسنده در آن، با شخصیت‌های گوناگونی مصاحبه می‌کند و تلاش دارد تا این مصاحبه‌ها را با شواهد تاریخی تطبیق دهد. در این یادداشت با کتاب «روح ناآرام» آشنا خواهیم شد.
آدام هاکس چایلد؛ خبرنگار تحقیقی با شهرت جهانی

«آدام هاکس چایلد»‌ نویسنده کتاب «روح ناآرام» در ۵ اکتبر سال ۱۹۴۲ در شهر نیویورک ایالات متحده آمریکا دیده به جهان گشود. پدر او یک یهودی آلمانی‌تبار بود و مادرش اصالتی اسکاتلندی داشت. هاکس‌چایلد‌ در سال ۱۹۶۳ از تحصیل در کارشناسی تاریخ از دانشگاه هاروارد فارغ‌التحصیل شد. او به کار کردن در روزنامه‌ها و تهیه گزارش خبری در آن‌ها علاقه‌مند بود و گزارش‌های زیادی در رابطه با عدالت اجتماعی و حقوق بشر در رسانه‌های برجسته آمریکایی منتشر کرد. آدام هاکس چایلد مدتی نیز در دانشکده خبرنگاری دانشگاه کالیفرنیا به عنوان استاد، مشغول به تحصیل بوده است. این نویسنده و روزنامه‌نگار به انجام کارهای تحقیقاتی معروف است و آثاری در رابطه با جنگ داخلی اسپانیا و آپارتاید در آفریقای جنوبی نیز نوشته است. کتاب «روح ناآرام» او شهرتی جهانی دارد. این نویسنده در حال حاضر ۷۲ ساله است و بیشتر اوقاتش را در شهر نیویورک می‌گذراند.

درباره کتاب «روح ناآرام»

کتاب «روح ناآرام» حاصل مسافرت شش ماهه نویسنده آن به کشور روسیه در سال ۱۹۹۱ است. در این سال عمر اتحاد جماهیر شوروی به سر آمد و چندین جمهوری جدید شکل گرفتند. آدام هاکس در این کتاب تلاش دارد تا به حال و هوای حاکم بر روسیه در آستانه این تغییر بزرگ بپردازد؛ زیرا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی برای بسیاری از ناظران و تحلیل‌گران اتفاقی غیرمنتظره و شوکه‌کننده بود و این کشور رازها و اسرار بسیاری را در درون خود داشت که ناشناس و کم‌توجه باقی مانده بود. بسیاری از شهروندان این کشور، طعم زندان و رفتن به اردوگاه کار اجباری را چشیده بودند با این وجود و علی‌رغم اصلاحات سیاسی گورباچف کمتر کسی جرات می‌کرد تا درباره استبداد دوران گذشته حرفی بزند. در کتاب «روح ناآرام»، نویسنده تلاش می‌کند تا با صحبت با تعدادی از شاهدان، زندانیان سیاسی سابق، مقامات پیشین و مردم عادی، روایتی از آن روزهای هولناک در شوروی را ثبت کند. او برای انجام این کار حتی به سراغ یکی از سرهنگ‌هایی که مسئول اداره یک مرکز اردوگاه کار اجباری بود نیز می‌رود. اما فقط مصاحبه‌های این کتاب، جذاب نیستند بلکه نویسنده شانس آن را داشته است تا به عنوان یک خارجی از فضاها و مکان‌های مهمی بازدید کند. برای دهه‌ها دسترسی به این مناطق توسط دولت‌ها، محدود شده است. دسترسی آدام به این فضاها، موجب شده تا کتاب غنای محتوایی بیشتری پیدا کند و میزان مستند بودنش بالاتر رود.

نقد کتاب «روح ناآرام»

کتاب «روح ناآرام» قرار است به ما پاسخ این سوال را بدهد که چگونه کشوری که به جهان تولستوی و نویسندگان برجسته‌ای را عرضه کرد؛ می‌تواند اردوگاه کار اجباری گولاک نیز داشته باشد. همه ما فکر می‌کنیم که فرهنگ بالنده موجب ایستادگی جامعه در برابر استبداد می‌شود اما وقایع روسیه، آلمان و ایتالیا چیزهای دیگری را نشان می‌دهند. همین امروز نیز دموکراسی‌های باثبات اروپایی، در برابر نیروهای تندرو، افراطی و ضددموکراسی در امان نیستند.
در این‌جا باید توجه داشت که دسترسی به اعمال نازی‌ها و فاسیست‌ها در اروپا، راحت‌تر از شوروی است. کشورهای فاشیستی، طرف بازنده جنگ بودند و برای مدتی توسط متفقین اداره شدند. اما اتحاد جماهیر شوروی یکی از کشورهای طرف پیروز جنگ بود به همین دلیل، دولت‌های غربی چندان مایل نبودند که به وضعیت حقوق‌بشر در کشور متحدشان‌ بپردازند.
از سوی دیگر، حامیان سوسیالیسم در قرن بیستم، عموما نگاه جانبدارانه‌ای نسبت به شوروی داشتند و این امر مانع از آن می‌شد که از شوروی به راحتی انتقادی صورت بگیرد. برای همین کتاب «روح ناآرام» اهمیت دوچندانی پیدا می‌کند چون به دنبال نورافکندن بر روی رویدادی عامدانه فراموش‌شده است. باید توجه داشت که نویسنده با یک فاصله زمانی طولانی به سراغ ثبت رویدادها آمده است و در این مسیر چالش‌های زیادی دارد. اما به عنوان یک روزنامه‌نگار حرفه‌ای توانایی آن را دارد که بر بسیاری از مشکلات فائق آید.

در هنگام خواندن «روح ناآرام» احساس می‌کنیم که به یک سفر اکتشافی در طول تاریخ شوروی رفته‌ایم. نویسنده کتاب بسیار هوشیار است و تناقض‌ها را به خوبی ثبت کرده است.

خواندن کتاب «روح ناآرام» را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

اگر به کتاب‌های مربوط به دیکتاتوری و توتالیتاریسم علاقه‌مند هستید؛ خواندن این کتاب برایتان جذاب خواهد بود. علاقه‌مندان به تاریخ معاصر روسیه و اروپای شرقی و دوست‌داران سیاست نیز می‌توانند این کتاب را مطالعه کنند.
درباره ترجمه کتاب «روح ناآرام»

کتاب «روح ناآرام» ابتدا در ایالات متحده آمریکا و بریتانیا چاپ شد و پس از آن به زبان‌های روسی و چند زبان اروپایی دیگر به چاپ رسید و استقبال زیادی از آن شد. بسیاری از قربانیان هولوکاست، اردوگاه‌های کار اجباری شوروی و حتی آواره‌های جنگ‌های بالکان، نامه‌هایی برای نویسنده آن نوشتند و از تجربیات خود گفتند. این اثر توسط خانم «سودابه قیصری» و نشر پارسه به فارسی ترجمه شده است‌. اولین بار کتاب فوق در سال ۱۳۹۹ به بازار نشر، عرضه شد.
در بخشی از کتاب «روح ناآرام» می‌خوانیم:

در اوایل دهه ۱۹۸۰ همراه با هیئتی از روزنامه‌نگاران. سیاستمداران و اساتید دانشگاهی آمریکاء از مسکو دیدار کردم. زبر چلچراغ‌های درخشان کاخ تاجری متعلق به پیش از انقلاب, یک هفته با اندیشمندان و مسئولان دولتی درباره مسائل جنگ سرد گفتگو کردیم. این‌ها مربوط به قبل از گلاسنوست بود؛ گرچه برخی از روس‌ها، افرادی سرشناس بودند. هیچ کس آن‌قدر احساس آزادی نمی کرد که نقدی واقعی از سیاست‌های رسمی به زبان بیاورد. درنتیجه, جلسات به طرزی حیرت‌آور کسالت‌بار بودند.
روزی با میزبانان روس‌مان در حال خوردن ناهار بودیم. گفتگوها مودبانه و تصنعی بود. سپس یک آمریکایی که کنار من نشسته بود متوجه دوستی قدیمی شد که در رستوران راه می‌رفت. او برای آن مرد دست تکان داد. مرد به‌سوی ما آمد و چند دقیقه‌ای با هم گپ زدند. آن‌ها خندیدند و خاطرات آخرین باری را که سال‌ها پیش همدیگر را طی تظاهرات خیابانی پرخشونت در گردهمایی ملی دموکرات‌ها در شیکاگوی سال ۱۹۶۸ دیده بودند به یاد آوردند. «… تو هم اون شب دستگیر شدی؟ تو زندان چه غوغایی بود، یادت می‌آد؟ تام هیدن هم بود، دکتر اسپاک بود، همه اونجا بودند. تمام شب آواز خوندیم! عالی بود…»

یک روس جوان کنار ما نشسته بود, یکی از خوش‌برخوردترین و پیچیده‌ترین اعضای هیئت نمایندگی شوروی‌ها مردی که با بیان گهگاه مطایبه‌آمیز ضدشوروی، موقعیت ویژه خود را به رخ می‌کشید. اما وقتی حرف‌های آن دو آمریکایی را شنید. حرف‌های ساکنان سیاره‌ای عجیب و لاقید جایی که مردمش در زندان آواز می‌خواندند. ردی از شوک در چهره‌اش دیده شد. پس از اتمام گفتگوی آن دو ملایم اما پرشور گفت: «نباید درباره زندانی بودن شوخی کنید.»
این جمله یادآوری‌ای ناگهانی از شکاف ژرف بین تجربیات ما و مردم روسیه بود،حدس زدم. مثل ده‌ها میلیون افراد دیگر باید یکی از اعضای خانواده این مرد – پدری، پدربزرگی خاله‌ای – طی دوران استالین به زندان فرستاده یا اعدام شده باشد. البته او هنوز هم نمی‌لوانست آزادانه درباره آن حرف بزند. به ویژه با گروهی خارجی جایی که وظیفه‌اش گفتن این بود که شوروی چقدر خواهان صلح است.گفتگوهای حول آن میز به موضوعات دیگر تغییر کرد. اما برای لحظه‌ای در هیجان غیرمنتظره صدایش احساس کردم گویی بخشی نهان از یک کوه یخ شناور را پیش از آنکه دوباره زیر آب فرو برود؛ به چشم ‌دیدم.

Nic

Related post

دیدگاهتان را بنویسید