پیام همگرایی اروپا و چین به آمریکا/ ریش و قیچی در دست پکن است؟
چین نزوای بین المللی خارج شده و قصد دارد نقش پررنگ تری در جهان داشته باشد. اروپایی ها هم این موضوع را فهمیده اند و به همین دلیل است که به سمت پکن گام برمیدارند تا در حل تعارضات به کمکشان بیاید.
پیش از آنکه بایدن روی کار بیاید، رویاها در مورد برقراری روابط تنگاتنگ بین اروپا و آمریکا فراوان بود. مهمترین مانع بر سر روابط دو طرف دونالد ترامپ بهنظر میرسید و دموکراتها معتقد بودند به محض اینکه کار را دست بگیرند، اوضاع را رو به راه خواهند کرد. اما اوضاع آنطور که انتظارش پیش میرفت نشد. اختلافات بین اروپاییها و ایالات متحده حل ناشده باقی ماند و با شروع جنگ اوکراین در پشت پرده، درگیریها شدت بیشتری گرفت. بهنظر میرسد که سردمدار تنش با ایالات متحده فرانسه به رهبری امانوئل مکرون است که ابایی از مطرح کردن اختلافات خود در مقابل واشنگتن ندارد.
علی بیگدلی کارشناس مسائل بینالملل در مورد افزایش شکاف بین ایالات متحده و اروپا برخلاف پیشبینیها میگوید: روسیه، چین، اتحادیه اروپا و امریکا کانونهای قدرت هستند و همه با هم مشکل دارند. نظام بینالمللی دچار نوعی سرگردانی شده. در آغاز بایدن مساله نزدیکی به اتحادیه اروپا را برخلاف ترامپ پیش گرفت تا بتواند پایگاهی در منطقه به وجود بیاورد. این سیاست تا مدتی هم خوب پیش رفت. اما جنگ اوکراین و سفر مکرون به چین اختلافات را نشان داد. اروپایی ها خودشان با مشکل اقتصادی رو به رو هستند و مشکل کمبود انرژی دارند. سفر مکرون به چین و ملاقاتش با شی جینگ پینگ حقارت آمیز بود که به عنوان رئیس اتحادیه اروپا پیش رئیس جمهور چین برود تا با پادرمیانی سعی کند مساله اوکراین حل شود. البته ممکن است این سفر در پنهان با بایدن هماهنگ بوده باشد اما جلوه بیرونی خوبی نداشت و نتیجه ای هم نخواهد داشت. فقط نشان داد بین واشنگتن و اتحادیه اروپا برسر مساله اوکراین اختلاف وجود دارد. همه کشورهای اروپا علاقه مند نیستند به خاطر تنگنای اقتصادی به اوکراین کمک کنند. خود امریکایی ها ۳۶ میلیارد دلار کمک کرده اند اما در درون کنگره منتقدینی به وجود آمده که میگویند ما چرا باید چک سفید حمایت را به زلنسکی بدهیم. واشنگتن فکر میکند اگر در برابر روسیه بر سر مساله اوکراین عقبنشینی کند، روز بعدش چین این ادعا را در مورد تایوان میکند.
فضا در حال ورود به وضعیت بحرانی است که ادم فکر میکند در استانه جنگ جهانی دوم قرار گرفته. پیام اخیر لاوروف که گفت جهان دارد از دوره جنگ سرد خشنتر میشود پیام خطرناکی است. بیان این مطلب میتواند فضای بینالملل را بحرانیتر کند. ادامه کمک به زلنسکی نتیجه ای به بار نخواهد اورد. روسیه به این راحتی عقب نشینی نمیکند و سیاست عمومی روسیه بر گسترش طلبی بنیان گذاشته شده و از گذشته های دور و قبل از پترکبیر هم نگاه کنید روس ها همیشه دنبال تصرف سرزمینها بودند. بعید است که روسیه در جنگ اوکراین با شکست روبه رو شود.
او در مورد سفر مکرون به چین و پیامی که به آمریکایی ها داده توضیح داد: من اگر مشاور مکرون بودم میگفتم این سفر انجام نشود. رفتن رئیس جمهور فرانسه به عنوان قدرتمندترین کشور اروپایی و رئیس اتحادیه اروپا تحقیر آمیز بود و نشان داد که شکاف بین اتحادیه اروپا و امریکا وجود دارد و اروپا از تبعیت از سیاستهای امریکا خسته شده و مقداری از آنها فاصله گرفته. البته روابط بین اروپا و امریکا قابل قطع شدن نیست چون به شدت به یکدیگر وابسته هستند. اما اطاعت پذیری اروپا نسبت به امریکا بر سر مساله اوکراین در حال کاهش است.
بیگدلی در مورد نقش جنگ اوکراین و پادرمیانی چین در آن بر شکاف بین اروپا و امریکا گفت: روسیه و چین به دلیل دیدگاه های مارکسیستی روابط نزدیک و استراتژیک با یکدیگر دارند. ظاهرا چین کمک نظامی به روس ها نکرده است اما کمکهای مستشاری زیادی کرده است. چین کاری نمیکند که در جنگ اوضاع به زیان روسیه تمام شود. شی گفته آن چهار استانی که پوتین گرفته و روسی تبار هستند از کنترل روس ها خارج نخواهند شد. لاوروف هم گفته که ما از این مناطق عقب نشینی نخواهیم کرد.
این کارشناس بین الملل در مورد اینکه همگرایی چین با اروپایی ها چه نقشی در افزایش تنش ها بین اروپا و امریکا دارد گفت: محور قدرت چین بر پایه بازاریابی و تجارت بوده و اخیرا تغییراتی به وجود آمده که میخواهد استراتژی جهان را تغییر دهد. تا الان هم آنها موفق بودهاند و تلاش کرده اند روابط بین الملل بدون دخالت کشورهای قدرتمند غربی پیش برود. به نظر چین دوره کودتا و انقلاب به پایان رسیده و هیچکشوری حق ندارد به خاطر مسائل حقوق بشری در کشوری دخالت کند. چین آمریکا را بحران ساز میداند و میخواهد بحران را از جامعه بین الملل کنار بگذارد و روابط بین الملل را بر پایه اقتصادی ایجاد کند. چین در حال حاضر دارد به عنوان قدرت اقتصادی عمل میکند و مانورنظامی اطراف تایوان پیام مهمی برای آمریکایی ها داشت که نشان میدهد از انزوای بین المللی خارج شده و قصد دارد نقش پررنگ تری در جهان داشته باشد. اروپایی ها هم این موضوع را فهمیده اند و به همین دلیل است که به سمت پکن گام برمیدارند تا در حل تعارضات به کمکشان بیاید.