دوران کودکی؛ زیربنای حیات

 دوران کودکی؛ زیربنای حیات

دوران کودکی

سال‌های ابتدای کودکی، مهم‌ترین ایام حیات است و تجربیات این سال‌ها زیربنای زندگی آینده هر انسانی خواهد بود. تکامل ابتدایی کودکی شامل حیطه‌های مختلفی است که همگی بر یادگیری، موفقیت تحصیلی، ابتلا به بیماری‌های جسمی و روانی و مشارکت اقتصادی، اجتماعی و شهروندی او تأثیر بسزایی خواهند داشت.
افراد با وجود تمام ویژگی‌های خود در ادامه تجربیات کودکی به سر می‌برند و بزرگسالی آن‌ها، تحت تأثیر اتفاق‌های منفی یا مثبتی است که در کودکی تجربه کرده‌اند. آسیب‌های وارد شده به کودکان، کمتر قابل شناسایی است و بسیاری از مشکلات دوران بزرگسالی ریشه در دوران ابتدایی زندگی و کودکی دارد.

انواع آسیب‌های دوران کودکی شامل نژادپرستی نهادی در مدارس یا جوامع، کودک‌همسری، زندگی با والدین یا مراقبت از بیمار روانی، از دست دادن یکی از عزیزان در شرایط مختلف، حبس والدین، خشونت در خانه، مدرسه یا جامعه و شاهد خشونت خانگی بودن یا تجربه آن است.

اجتناب از افراد، مکان‌ها و موقعیت‌های خاص، تغییر عملکرد تحصیلی، تغییر رفتاری، نگرانی یا اضطراب مداوم، مشکل در تمرکز، بیش‌فعالی، افزایش احساس غم، اندوه یا ترس شدید، منزوی شدن یا بروز بیش از حد استقلال، واکنش بیش از حد به بعضی موقعیت‌ها، اجتناب از فعالیت‌های لذت‌بخش، تغییر اشتها، اختلالات خواب و احساسات فرار مانند غمگینی، پرخاشگری یا تحریک‌پذیری، از علائم بالقوه آسیب‌های کودکی هستند.

محیطی که کودک در آن زندگی و رشد کرده و آموخته است، تأثیر بسیاری بر تکامل، به خصوص تکامل مغزی، وی دارد و در کشورهای توسعه یافته حداقل ۱۵ درصد افزایش هوش در کودکان، بر اثر اجرای برنامه‌های تکامل همه‌جانبه کودکان، گزارش شده است. یکی از عوامل مهم در بروز بیماری‌های روحی و روانی و داشتن افسردگی، نگرانی و استرس در دوره کودکی و نوجوانی است.

کودکانی که به هر علت دچار تشویش و استرس می‌شوند، در دوران بزرگسالی احتمال دارد دو برابر بیشتر از دیگران درگیر بیماری‌های روانی شوند، اما افرادی که در یک محیط آرام و دور از استرس رشد می‌کنند، در زندگی خود بسیار موفق و دارای آرامش روانی خواهند بود و میزان رضایت بیشتری نسبت به افراد پراسترس خواهند داشت.

کودکانی که در محیط شایسته و با محرک‌های مناسب بزرگ می‌شوند و والدین یا اطرافیان برای آن‌ها وقت می‌گذارند، نسبت به کودکانی که در محیطی ناآرام و محروم رشد می‌کنند، دارای برتری ذهنی و هوشی هستند و بررسی‌های علمی بر مشکلات رفتاری و اجتماعی نوجوانان و جوانان نشان داده است که کمبود توجه، محبت و مراقبت‌های تربیتی والدین در نخستین سال‌های زندگی کودک، منجر به نبود سازش و سازگاری با محیط و ایجاد انحراف اخلاقی مانند سرکشی نسبت به قوانین، شده است.
نقش مادر در تحول ابعاد رشدی کودک
با توجه به ابعاد چندگانه تحول کودک که شامل بعدهای شناختی، حسی حرکتی، هیجانی، اجتماعی و اخلاقی است، دوران کودکی اهمیت بسیاری دارد. ابعاد تحولی کودک، نیازمند رشد و پاسخ‌گویی است و هر یک از ابعاد تحولی ذکر شده، نیازهایی محسوب می‌شوند که در ارتباط با محیط که عبارت است از محرک‌های مختلف مانند والدین در بستر خانواده، باید رشد یابند.

وی با بیان اینکه مهم‌ترین نقشی که در ارتباط با تحول ابعاد رشدی کودک مورد توجه است، خانواده و والدین هستند، می‌افزاید: در کنار عامل خانواده، عوامل رسانه‌ها، مدرسه، اجتماع و فضای مجازی که امروزه استفاده بسیاری از آن صورت می‌گیرد، منجر به تحول ابعاد رشدی کودک می‌شوند، اما اساسی‌ترین نقش، متعلق به خانواده، والدین و از بین والدین متعلق به مادر است.

این استادیار دانشگاه با تاکید بر اینکه مادر از بدو تولد در پاسخ‌دهی به نیازهای کودک به خصوص نیاز هیجانی و عاطفی وی، نقش مهمی را ایفا می‌کند، تصریح می‌کند: ابعاد تحولی کودک در شش سال اول کودکی فرد حائز اهمیت است؛ چراکه سیستم عصبی، در این سنین در حال رشد است و این در حال رشد بودن، متناسب با پاسخ‌دهی به نیازها در تعامل با محیط، می‌تواند تأثیری شگرف و ماندگار بر سیستم عصبی فرد داشته باشد.
ضرورت ایجاد آرامش، ایمنی‌بخشی و ایجاد دلبستگی ایمن برای کودک

وی ادامه می‌دهد: انعطاف‌پذیری در سیستم عصبی، یکی از مجموعه‌های کارکردهای اجرایی است که در ارتباط با سازگاری با محیط، فرایند یادگیری، بازی و سایر فرایندهای در حال شکل‌گیری در سنین پیش‌دبستانی، فرمان‌دهی بدن و کودک را برعهده دارد و در کنار فرایند بازی، فرایندهای تقلید، تخیل و زبان نیز شکل می‌گیرد.

رحیمی با بیان اینکه با توجه به انعطاف‌پذیری مغزی، هرچه محیط غنی‌تر باشد سطح پذیرایی، تحول و افزایش مهارت‌ها در سنین پیش‌دبستانی بسیار بالاتر است، اظهار می‌کند: مجموعه کنش و واکنش‌هایی که در ارتباط با کودک و محیط در حال شکل‌گیری است، طی شش سال ابتدایی زندگی فرد بسیار اثربخش است.

وی ادامه می‌دهد: عامل تعامل با مادر، دارای اهمیت بسیاری است و مادر می‌تواند نقشی اساسی در آرامش‌دهی به کودک به خصوص ایمنی‌بخشی و ایجاد دلبستگی ایمن داشته باشد؛ این موضوع تا پایان سه‌ونیم سالگی اتفاق می‌افتد و اگر کودک، مادری داشته باشد که با احترام، صادقانه و همدلانه با او همراهی کند و به عنوان یک هم‌بازی برای فرزند محسوب شود، پاسخ‌دهی هیجانی به میزان بسیار بالایی، در آن کودک شکل خواهد گرفت.

این متخصص روان‌شناسی کودک و نوجوان با تاکید بر اینکه در پی پاسخ‌دهی نیاز هیجانی کودک، پاسخ‌دهی به سایر نیازهای وی راحت‌تر انجام می‌شود، می‌گوید: پاسخ‌دهی هیجانی، جزو بعد رشدی هیجانی عاطفی است و اگر مادری، پذیرش بی‌قید و شرط فرزند خود را داشته باشد، او را در فضایی آرام تربیت و دلبستگی ایمن ایجاد می‌کند که در پی آن، میزان امید، توکل، تاب‌آوری و شادکامی کودک در سنین بعد، تضمین می‌شود.
تأثیر آسیب‌های مهم در شکل‌گیری شخصیت کودک چیست؟

وی با بیان اینکه وجود مادر و پاسخ‌دهی هیجانی، در شکل‌گیری شخصیت کودک به خصوص در شش سالگی ابتدایی بسیار تأثیرگذار است‌، می‌افزاید: مادرانی که توان برقراری ارتباط و پذیرش کودک خود را ندارند یا درگیر اختلالات و استرس‌های روزمره هستند، آسیبی جدی به فرزند خود وارد می‌کنند و این موضوع، یکی از چالش‌های اساسی در فرآیند تربیتی کودک است.

رحیمی با تاکید بر لزوم تصمیم‌گیری و در نظر گرفتن بعضی نکات پیش از اقدام به فرزندآوری، تصریح می‌کند: وجود آرامش و سلامت روانی بین زوج می‌تواند اولین و مهم‌ترین پیش‌نیاز فرزندآوری باشد. درصورتی‌که مادر توان همراهی، همدلی یا حتی بازی کردن با فرزند خود را نداشته باشد، کودک خود را تنبیه یا تهدید کند، استرس را به فرزند منتقل کرده و درواقع نیاز هیجانی کودک، از سمت مادر پاسخی دریافت نکرده است و بدون شک آسیب‌های ایجاد شده در سه و نیم سال اول زندگی کودک، جبران‌ناپذیر می‌شود و جبران آن‌ها در سنین بعد بسیار سخت خواهد بود.

وی ادامه می‌دهد: از آسیب‌های مهم در شکل‌گیری شخصیت کودک در ۶ سال ابتدایی، می‌توان به نبود پاسخ‌دهی هیجانی، نداشتن تعامل مثبت والد و در نتیجه شکل نگرفتن سایر مهارت‌ها در قالب رشد شناختی، حسی حرکتی و اخلاقی، اشاره کرد. در واقع رشد هیجانی عاطفی که در قالب پاسخ‌دهی والد و کودک است، سایر ابعاد رشد را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد و با کودکی مواجه خواهیم بود که دچار نارسایی‌هایی در ابعاد مختلف رشدی است.
لزوم افزایش مهارت‌آموزی و سلامت روان والدین پیش از فرزندآوری

این روان‌درمانگر کودکان با بیان اینکه نارسایی‌های ابعاد مختلف رشدی منجر به ایجاد اختلالات در دوره ابتدایی کودک، دبستان و دوره‌های بعدی زندگی وی می‌شود، اظهار می‌کند: عوامل ژنتیک و مادرزادی نیز در بروز اختلالت، بی‌تأثیر نیست و باید در نظر گرفته شود. همچنین شرکت در کارگاه‌های فرزندآوری به عنوان امری پیشگیرانه یا مداخلات به هنگام روان‌شناختی برای والدین و کودکان، نیز باید مد نظر قرار گیرد.

وی با اشاره به حائز اهمیت بودن فرزندآوری، خاطرنشان می‌کند: سلامت روان والدین با مهارت‌آموزی و شرکت در کارگاه‌ها قبل از فرزندآوری، افزایش می‌یابد و والدین دارای سلامت روان بیشتر از آرامش بیشتری نیز برخوردار خواهند بود که این آرامش منجر به پاسخ‌دهی بهتر به نیازهای کودک می‌شود و در نتیجه فرزندی با مهارت از دوران پیش‌دبستانی به دبستان و سایر مقاطع منتقل می‌شود.

Nic

Related post

دیدگاهتان را بنویسید