از کوچکشدن مغز تا انزوای اجتماعی؛ هوش مصنوعی چگونه بر تکامل انسان اثر میگذارد؟
متفکران و زییستشناسان با بررسی نقش هوش مصنوعی در تکامل انسان حدس میزنند که ممکن است ویژگیهای ارزشمند انسانی کمکم از بین بروند.
انسانهای نسلهای بعدی در دنیایی که با هوش مصنوعی (AI) عوض شده است، چگونه خواهند بود؟ بسیاری از متفکران به جواب چنین سوالاتی فکر میکنند تا بتوانند درکی از چگونگی تغییر زندگیها توسط هوش مصنوعی پیدا کنند؛ چه تغییرات خوب باشند و چه شاید زندگی را بدتر کنند.
متفکران سناریوهای دراماتیکی مانند انقراض انسانها و بسیاری از گونههای دیگر را توسط هوش مصنوعی یا همسانسازی ما با سایبورگهای هوش مصنوعی متصور شدهاند. این پیشبینیها معمولاً تاریک هستند و سرنوشت انسانها را در مقابل یک حریف هوش مصنوعی واحد قرار میدهند. اما اگر آیندهی هوش مصنوعی به سرانجامهای بد و علمیتخیلی نرسد چه؟
هوش مصنوعی بهطور ناخواسته تکامل مغز و رفتار انسان را شکل میدهد
راب بروکس، استاد تکامل در دانشگاه نیو ساوت ولز، در مقالهای که بهتازگی در مجله The Quarterly Review of Biology منتشر شده، بررسی کرده که هوش مصنوعی چگونه میتواند محیطهای فیزیکی، زیستی و اجتماعی را تغییر دهد و این تغییرات چگونه قادر بر اثرگذاری بر انتخاب طبیعی هستند.
همانطور که بروکس میگوید، برای یک زیستشناس تکاملی، دیدن تنوع فناوریهای هوش مصنوعی در کاربردهای مختلف، شبیه گسترش میکروبها، گیاهان و حیوانات در یک چشمانداز زیستمحیطی است. تعامل با دنیایی پر از تنوع هوش مصنوعی چگونه ممکن است تکامل انسان را تغییر دهد؟
پیشبینی تکامل کار سادهای نیست
انتخاب طبیعی، مکانیسمی که در پشت تکامل قرار دارد، نتیجهی اجتنابناپذیر تفاوتهای ژنتیکی در تولیدمثل در بین افراد است. این تفاوتها در نتیجهی تعامل با ویژگیهای فیزیکی محیط (مانند دمای بسیار کم)، با گونههای دیگر (مانند شکارچیان یا انگلها) و با سایر اعضای همان گونه (مانند جفت، متحدان یا دشمنان) به وجود میآیند.
وقتی گرگهای خاکستری آسیایی حدود ۳۰هزار سال پیش در اطراف انسانها پرسه میزدند، گرگهای واکنشپذیرتر یا فرار کردند یا کشته شدند. این فرآیند باعث حذف ژنهای ترس و پرخاشگری شد و روند اهلیسازی سگها را آغاز کرد. این انتخاب ناخواسته که گرگها را به سگ تبدیل کرد، حالا میتواند به ما یاد بدهد که هوش مصنوعی چگونه ممکن است بهطور ناخواسته تکامل مغز و رفتار انسان را شکل دهد.
«پیشبینی آینده کار احمقانهای است»، این جمله از داگلاس آدامز، نویسندهی انگلیسی است و برای فناوریهایی مثل هوش مصنوعی کاملاً صدق میکند؛ اما پیشبینی تکامل حتی از این هم دشوارتر است. ترکیب این دو پیشبینی نیازمند حدس و گمانهای زیادی است و احتمال خطای بسیار زیادی دارد. با وجود این خطر، هدف بروکز شروع گفتوگویی درباره توانایی هوش مصنوعی برای تغییر تکامل انسان و ویژگیهای ارزشمند ما است.
شاید تصور رابطهی انسان و هوش مصنوعی بهعنوان یک همزیستی متقابل مفید باشد؛ دو گونه که هر کدام چیزی را که دیگری نیاز دارد فراهم میکنند. کامپیوترها موجوداتی هستند که بار محاسباتی را بر دوش میکشند و به کاربران انسانی خود سود میرسانند. این مزایا با پیشرفت هوش مصنوعی افزایش مییابد. درحالحاضر شواهدی وجود دارد که نشان میدهد اشتراک فرهنگی دانش و نوشتن، بار حافظه را برای بهخاطرسپردن همهچیز سبک میکند و در نتیجه، مغز انسان در طول هزارههای اخیر کوچک شده است.
رابطهی هوش مصنوعی و انسان میتواند همزیستی یا انگلی باشد
شاید هوش مصنوعی، دانش قابلجستجوی آنلاین و پستهای شبکههای اجتماعی که «به یاد میآورند» چه کسی چه کاری را برای چه کسی انجام داده، بار بیشتری از حافظهی ما را به دوش بکشد؛ اگر چنین باشد، شاید مغز انسان به گونهای تکامل یابد که حتی کوچکتر شود و حافظهی مستقل کمتری داشته باشد.
بااینحال مغزهای کوچکتر میتوانند مزایایی مثل زایمان ایمنتر برای مادر و نوزاد داشته باشند؛ چون مغز کوچکتر به معنای جمجمهی کوچکتر است و جمجمهی کوچکتر راحتتر از کانال زایمانی عبور میکند. همچنین با وجود کامپیوترها و هوش مصنوعی که سوابق و ذخایر دانش را نگه میدارند، انسانها همچنان قادر خواهند بود کارهای شگفتانگیزی را انجام دهند؛ اما به شرطی که به هوش مصنوعی دسترسی داشته باشند.
بااینحال، همزیستها میتوانند مسیر دیگری را نیز طی کنند. آنها میتوانند به انگلهای مضری تبدیل شوند؛ موجوداتی که به هزینهی موجود دیگر، یعنی میزبان خود، زندگی میکنند. برای مثال میتوانید شبکههای اجتماعی را انگل در نظر بگیرید. آنها بهعنوان ابزاری مفید برای حفظ ارتباط شروع به کار کردند (همزیستی متقابل) اما بهقدری توجه کاربران را جلب کردند که بسیاری دیگر زمانی برای تعاملات انسانی یا خواب کافی ندارند (انگلی).
اگر هوش مصنوعی یاد بگیرد که توجه کاربران را بهطور مؤثرتری جلب، خشم را شعلهور و مقایسههای اجتماعی را تقویت کند، پیامدهای این امر برای اینکه چه کسی زنده میماند، میمیرد یا تولیدمثل میکند، تکامل را تحت تأثیر قرار میدهد. افرادی که در برابر تأثیرات منفی مقاومترند، شانس زندگی سالمتر و تولیدمثل بیشتری دارند، اما کسانی که بیشتر تحت تأثیر قرار میگیرند، ممکن است زندگی ناسالمتر و تولیدمثل کمتری داشته باشند. در بهترین حالت از سناریوهای تاریک، ممکن است توانایی مقاومت در برابر شبکههای اجتماعی یا بیتفاوتماندن نسبت به تحریک خشم قویتر شود.
صمیمیت با کامپیوتر
درحالی که تعامل با گونههای دیگر برای تکامل انسان مهم بوده، تعامل با انسانهای دیگر نقش اساسیتری داشته است و اکنون هوش مصنوعی نیز به زندگی اجتماعی ما آمده است.
رشد «صمیمیت مصنوعی»، فناوریهایی که رفتارهای اجتماعی ما مانند دوستیابی و ایجاد روابط صمیمانه را تقلید میکنند، یکی از شگفتانگیزترین زمینههای پیشرفت هوش مصنوعی است. انسانها توانایی اجتماعی لازم برای تعامل با کامپیوترها را تکامل ندادهاند، بنابراین ابزارهایی که برای تعامل با دیگر انسانها دارند، روی ماشینها هم اعمال میکنند؛ بهویژه وقتی این ماشینها از طریق متن، صدا یا ویدیو با ما ارتباط میگیرند.
انسانها در تعاملات با مردم، این احتمال را میبینند که طرف مقابل صادق و واقعی است یا خیر؛ مثلاً ممکن است دروغ بگوید یا نقش بازی کند. یک «دوست مجازی» یا هوش مصنوعی احساساتی ندارد، اما کاربران طوری با آنها رفتار میکنند که گویی احساس دارند.
صمیمیت مصنوعی ممکن است ما را نسبت به تعاملات از طریق تلفن یا صفحهنمایش محتاطتر کند. یا شاید نسلهای آینده بدون همراهی انسان کمتر احساس تنهایی کنند و انسانها به موجودات منزویتری تبدیل شوند.
بحث دربارهی تأثیر هوش مصنوعی روی تکامل ژنتیکی ممکن است در مقایسه با تأثیرات مستقیم هوش مصنوعی بر زندگی افراد بیاهمیت به نظر برسد. محققان و نویسندگان برجستهی هوش مصنوعی درحالحاضر روی بهبود یا آسیبهایی متمرکز شدهاند که هوش مصنوعی زندگی فعلی افراد را تغییر میدهد. بنابراین، نگرانی در مورد تغییرات ژنی در دوردست، نگرانی فوری نیست. اما مطمئناً جای تامل دارد. رابرت مک آرتور، بومشناس معروف، گفت: «بدتر از اشتباهکردن برای یک دانشمند، کماهمیت بودن است.»
تغییرات تکاملی در طول نسلهای مختلف میتواند برخی از ویژگیهای انسانی را که ارزشمند است، از جمله دوستی، صمیمیت، ارتباطات، اعتماد و هوش را تغییر دهد یا حتی تضعیف کند؛ زیرا هوش مصنوعی دقیقاً با این ویژگیها تعامل دارد. این تغییرات به شکلی غیرسطحی میتواند معنای انسان بودن را تغییر دهد.